• صفحه اصلی
  • تاریخچه
  • مدفونین
    • ائمه اطهار (علیهم السلام)
    • صحابه پيامبر(ص)
    • وابستگان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)
    • همسران پيامبر(ص)
  • کتابشناسی
  • مقالات
  • تصاویر
  • نگاره‌ها
  • ادبیات
  • چندرسانه‌ای
    • فیلم
    • موشن‌گرافی
  • نقشه
  • درباره ما
/ جنت البقیع / مدفونین در بقیع / وابستگان و خويشاوندان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) / ابراهيم، فرزند محبوب پيامبر(صلی الله علیه و آله)
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
تاريخ : 1398/10/05 | بازدید : 662
نویسنده : علی اکبر نوایی

ابراهيم، فرزند محبوب پيامبر(صلی الله علیه و آله)

پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) هفت فرزند داشت که همگي ـ جز ابراهيم ـ از خديجه کبري بودند؛ قاسم، طاهر، زينب، امّ کلثوم، رقيه، زهرا و ابراهيم که از ماريه قبطيه زاده شد.

پيامبرخدا(صلی الله علیه و آله) هفت فرزند داشت که همگي ـ جز ابراهيم ـ از خديجه کبري بودند؛ قاسم، طاهر، زينب، امّ کلثوم، رقيه، زهرا و ابراهيم که از ماريه قبطيه زاده شد. اکنون به اختصار از چگونگي تولد ابراهيم از ماريه قبطيه خواهيم نوشت: «در سال هفتم هجرت، پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) براي ابلاغ رسالت خويش، نمايندگاني را به نقاط مختلف گسيل داشت. حاطب بن ابي‌بلتعه را نيز نزد مقوقس حاکم مصر فرستاد، مقوقس که بزرگ قبطيان بود، به نامه پيامبر(صلی الله علیه و آله) احترام گذاشت و در پاسخ، نام پيامبر(صلی الله علیه و آله) را بر نام خويش مقدم داشت. مقوقس، هداياي گرانبهايي براي پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرستاد که در ميان آنها کنيزي بود به نام ماريه».[1]

در بسياري از منابع تاريخي آمده است: مقوقس حاکم مصر، همراه نامه‌اي که براي پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرستاد، دو کنيز به پيامبر(صلی الله علیه و آله) بخشيد و هديه کرد؛ يکي ماريه قبطيه و ديگري خواهر وي سيرين و غلامي نيز به نام جريح را مأمور کرد که خدمتگزار آنان باشد. حاکم مصر گرچه با همه احترام اين هدايا را فرستاد، ليکن اسلام نپذيرفت.

ماريه از اهل کتاب بود؛ لذا پيامبر(صلی الله علیه و آله) او و خواهرش سيرين را به عنوان هديه پذيرفت. آن حضرت ماريه را به عقد خويش و سيرين را به عقد حسّان بن ثابت در آورد.

«مقوقس، پادشاه اسکندريه، ماريه را با سيرين ـ که هر دو بي‌مانند بودند ـ همراه تحفه‌ها و هداياي بي‌شماري براي پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرستاد؛ از جمله هداياي مقوقس، قاطر مخصوصي به نام دلدل بود که در عربستان، جز آن قاطري وجود نداشت، به اضافه، هزار مثقال طلا و بيست قواره پارچه مصري و کاسه‌اي بلورين که ظرف مخصوص آبخوري حضرت شد و غلامي به نام جريح. پيغمبر(صلی الله علیه و آله) سيرين را به عقد حسان بن ثابت، شاعر مخصوص خويش درآورد و ماريه را خود به همسري برگزيد».[2]

مسلماني ماريه

ماريه، دختر فردي به نام شمعون بوده که بعد از آمدن به مدينه، در حضور پيامبر(صلی الله علیه و آله) مسلمان شد و به عقد آن حضرت درآمد.

در وصف ماريه نوشته‌اند: «كَانَتْ بَيْضَاءَ، جعدة جميلة»[3]؛ «او سفيدروي بود و داراي مو‌هاي مجعّد(پيچيده) و زيبا».

اسکان ماريه در مشربه

مارية قبطيه، به دليل زيبايي و جمالي که داشته و نيز از پيامبر(صلی الله علیه و آله) حامله شده بود، مورد حسد همسران آن حضرت قرار گرفت، لذا حضرت وي را در مشربه؛ يعني باغ و بستاني که مخيريق يهودي، به پيامبر(صلی الله علیه و آله) بخشيد، جاي دادند.

سمهودي مي‌نگارد: «مشربه، محل مرتفعي بوده، در داخل باغ خرماي متعلّق به پيامبر(صلی الله علیه و آله)».[4]

اين باغ، پيش از آنکه در اختيار پيامبر(صلی الله علیه و آله) قرار گيرد، ملک شخصي يهودي بود به نام مُخَيرِيق، که مسلماني برگزيد و در اُحُد به شهادت رسيد. آن فرد(مخيريق) باغ را به پيامبر(صلی الله علیه و آله) بخشيد.

وي از يهوديان بني‌نضير مدينه و از عالمان ثروتمند آنها بوده است. او به هنگام جنگ اُحد اقوام و عشيره‌اش را جمع کرد و به آنان گفت: اي جماعت يهود! شما مي‌دانيد که محمّد همان پيامبري(صلی الله علیه و آله) است که ما و پدرانمان منتظرش ‌بوديم و اکنون ياري رساندن به او، بر همه واجب است. پس به پا خيزيد و از وي در مقابل دشمنانش دفاع کنيد. يهوديان گفتند: امروز شنبه است!(به عقيده يهود در اين روز جنگ جايز نبود). مخيريق در پاسخ آنها گفت: واي بر شما! ديگر شنبه‌اي نيست و دين يهود با آمدن پيامبر(صلی الله علیه و آله) اسلام منسوخ گرديد. مخيريق وقتي ديد موعظه‌اش در هم‌کيشانش مؤثر واقع نشد، خود آماده جنگ با مشرکان شد و هنگام رفتن به اُحد، اين‌گونه وصيت کرد:

إن أصبت فما لي لمحمّد،‏ يصنع فيه ما شاء.

اگر من در اين جنگ کشته شدم، همه ثروت‌ من از آن محمّد است و هر‌گونه صلاح بداند تصرف خواهد کرد.

او سرانجام در جنگ اُحد به شهادت رسيد و پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) پس از شهادتش فرمود: «مُخَيْرِيقُ‏ خَيرُ يَهُودٍ»؛ «مخيريق، بهترين يهودي بود». بدين‌گونه، املاک و باغ‌‌هاي مخيريق که هفت قطعه و از جمله آنها مشربة امّ ابراهيم بود، در اختيار پيامبر(صلی الله علیه و آله) قرار گرفت.[5]

بنابراين، مشربه، باغي است که مخيريق، يهوديِ مسلمان شده و شهيد راه اسلام به رسول الله(صلی الله علیه و آله) بخشيد و ملک شخصي آن حضرت بوده است.

مشربه، مسکن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ماريه

بر اثر حسد آن دسته از همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله)، که از آن حضرت صاحب فرزند نشدند و يا به سبب زيبايي ماريه، به وي حسادت ورزيدند، پيامبر(صلی الله علیه و آله) او را در مشربه ساکن کرد و خود طبق نوبت خاصي که براي زنان قرار داده بودند، به نزد ماريه مي‌رفتند و در آنجا مي‌ماندند و عبادات خويش را در آنجا برگزار مي‌کردند.

مشربه امّ ابراهيم از مکان‌‌هايي است که در روايت امام صادق(علیه السلام) به عقبة بن خالد، توصيه شده که به آنجا برود و آن مکان را زيارت کند و آن حضرت فرموده‌اند: «وَ هِيَ مَسْكَنُ رَسُولِ اللَّهِ وَ مُصَلاَّه»[6]؛ «آنجا مسکن پيامبر خدا و محل نماز ايشان بوده است».

پس از اسکان ماريه در اين محل، به «مشربه امّ ابراهيم» معروف شد.

ولادت ابراهيم در مشربه

ابراهيم، فرزند پيامبرگرامي اسلام(صلی الله علیه و آله)، در سال هفتم هجرت، در ماه ذي‌حجه به دنيا آمد. هنگام ولادتش جبرئيل نزد پيامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و ضمن تبريک گفت: «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيم‏».[7]

در هر حال، ابراهيم در ميان قبيله بني‌مازن و در محلّ مشربه به دنيا آمد و سلمي همسر ابورافع، مامايي او را به عهده گرفت و از اين رو، نخستين کسي که مژده ولادت ابراهيم را به پيامبر(صلی الله علیه و آله) داد ابورافع بود و آن حضرت، غلامي را به عنوان مژدگاني به وي هديه داد. رسول الله(صلی الله علیه و آله) در روز هفتم ولادت ابراهيم گوسفندي عقيقه کرد و شخصي به نام ابوهند، موي سر وي را تراشيد و به دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله)، به وزن موها، نقره به فقيران داده شد و موي سر وي در دل خاک دفن گرديد. در همين روز، پيامبر خدا اين فرزند را ابراهيم ناميد و فرمود: «جبرئيل بر من نازل شد و گفت: «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيم‏» و من هم نام جدم ابراهيم را براي او برگزيدم.[8]

مجلسي دراين‌باره مي‌نويسد:

در سال هشتم هجرت، ماريه از پيامبر فرزندي به دنيا آورد که پيامبر نام او را ابراهيم نهاد. وقتي سلمي، قابله ماريه بشارت تولد ابراهيم را داد، پيامبر هديه گرانبهايي به او عطا کرد. آن حضرت روز هفتم تولد ابراهيم گوسفندي را عقيقه کرد و موي سر او را کوتاه نمود و به اندازه وزن آن، در راه خدا، نقره انفاق کرد.[9]

پس از تولد ابراهيم، تعدادي از همسران ياران پيامبر در خواست کردند که آن حضرت وظيفه پرستاري و شيردادن به ابراهيم را به ايشان واگذار کند، تا اينکه سرانجام اين افتخار نصيب بانويي به نام اُم بُرده، همسر ابويوسف شد. او ابراهيم را به خانه خويش برده و بعد از دادن شير به ماريه مي‌داد. گاهي هم پيامبر(صلی الله علیه و آله) براي ديدن ابراهيم به خانه امّ بُرده مي‌رفته است.[10]

با تولد ابراهيم، سرور و شادماني سراسر مدينه را فرا گرفت و همه در شادي پيامبر(صلی الله علیه و آله) شرکت کردند و تولد ابراهيم را به يکديگر تبريک مي‌گفتند.

علاقه شديد پيامبر(صلی الله علیه و آله) به ابراهيم

پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) علاقه شديدي به اين فرزند داشت و عاطفه و علاقه‌مندي خود را به او کتمان نمي‌کرد. در اين علاقه‌مندي، همين بس که پيامبر(صلی الله علیه و آله) در هر فرصتي که پيش مي‌آمد، به ديدن ابراهيم مي‌رفتند و وي را روي زانوي مبارک خويش مي‌نهادند و غرق بوسه مي‌کردند.

وفات ابراهيم و دفن وي در بقيع

از علي(علیه السلام) روايت شده که در سال هشتم هجرت، آن‌گاه که ابراهيم از دنيا رفت، پيامبر(صلی الله علیه و آله) به من فرمان داد او را غسل داده، دفنش کنم.

دَعَائِمُ الإِسْلاَمِ عَنْ عَلِيٍّ ـ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْه‏ ـ قَالَ: لَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ رَسُولِ اللهِ أَمَرَنِي فَغَسَّلْتُهُ وَ كَفَّنَهُ رَسُولُ اللهِ وَ حَنَّطَهُ، وَ قَالَ لِي: احْمِلْهُ يَا عَلِيُّ، فَحَمَلْتُهُ حَتَّی جِئْتُ بِهِ إِلَی الْبَقِيعِ، فَصَلَّی عَلَيْهِ ثُمَّ أَتَی الْقَبْرَ، فَقَالَ لِي انْزِلْ يَا عَلِيُّ، فَنَزَلْتُ وَ دَلاَّهُ عَلَيَّ رَسُولُ اللهِ فَلَمَّا رَآهُ مُنْصَبّاً بَكَی، فَبَكَی المُسْلِمُونَ لِبُكَائِهِ، حَتَّى ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ الرِّجَالِ عَلَی أَصْوَاتِ النِّسَاءِ، فَنَهَاهُمْ رَسُولُ الله أَشَدَّ النَّهْيِ وَ قَالَ تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لاَ نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ، وَ إِنَّا بِكَ لَمُصَابُونَ وَ إِنَّا عَلَيْكَ لَمَحْزُونُون‏.[11]

در دعائم الاسلام از علي(علیه السلام) نقل شده که چون ابراهيم فرزند پيامبر وفات يافت، آن حضرت به من امر کردند. پس غسلش دادم و خود پيامبر او را حنوط و کفن کردند و به من دستور دادند: حملش کن اي علي! من حملش کردم تا به بقيع رسيديم. پس پيامبر بر او نماز گزارده، وارد قبر شدند و خطاب به من فرمودند: وارد شو. من نيز وارد قبر شدم. پيامبر تلقينش مي‌کرد. چون او را در خاک نهاد، گريست و مسلمانان هم گريستند. صداي مردان بر زنان غلبه يافت. پيامبر آنان را به شدت نهي کردند و فرمودند: اشک از ديده مي‌آيد، قلب محزون مي‌شود، اما نمي‌گويم چيزي را که خدا را به خشم آورد و ما در مصيبت جانکاهي هستيم و بر مرگ تو اي ابراهيم غمگين و محزونيم.

عن البراء ـ رضي‌الله عنه ـ قال: مات إِبراهيم؛ يعني ابن رسول‌الله(صلی الله علیه و آله) وهو ابن
ستة عشـر شهرًا، فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله) ادفنوه في البقيع، فإنّ له مرضعًا في الجنّة
تُتِمُّ رضاعه.

از براء نقل شده که گفت: ابراهيم فرزند پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در سن 16 ماهگي از دنيا رفت. پس آن حضرت فرمود: او را در بقيع دفن کنيد؛ زيرا که مرضعه‌اي در بهشت، مدت شيرخوارگيش را تمام خواهد کرد.

انس بن مالک نقل مي‌کند که:

إِنَّ رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله) دَخَلَ عَلَی إبنِهِ إِبْرَاهِيمَ(رضی الله عنه) وَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ، فَجَعَلَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله) تَذْرِفَانِ، فَقَالَ لَهُ عبدالرحمنِ بْنُ عَوْفٍ: وَأَنْتَ يَا رَسُولَ اللهِ؟ فَقَالَ: إِنَّ الْعَيْنَ تَدْمَعُ وَالْقَلْبَ يَحْزَنُ وَ لاَ نَقُولُ إِلاَّ مَا يَرْضَی رَبُّنَا وَإِنَّا بِفِرَاقِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ.[12]

پيامبر گرامي(صلی الله علیه و آله) به ديدن فرزندش ابراهيم رفت او به خود مي‌پيچيد(در حال وفات بود) با ديدن اين صحنه، اشک در چشمان پيامبر(صلی الله علیه و آله) حلقه زد! عبدالرحمان بن عوف گفت: اي فرستاده خدا، شما هم گريه مي‌کنيد؟! فرمود: چشم اشک مي‌ريزد، قلب اندوهگين مي‌شود و چيزي جز آنچه که خدا را خوشنود نمايد نمي‌گوييم و من اي ابراهيم در فراقت غمگينم.

پيامبر(صلی الله علیه و آله) دست عبدالرحمان بن عوف را گرفته به نخلستان آمدند، وقتي ديد فرزندش در دامن مادر در حال جان دادن است، او را گرفته در دامن نهاد و فرمود:

وَإِنَّا بِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُون‏ تَبْكِي الْعَيْنُ وَيَحزَنُ الْقَلْبُ وَلانَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ.[13]

و ما به وضع تو اي ابراهيم غمگينيم، چشم اشکبار است و قلب اندوهبار و چيزي بر زبان نمي‌آوريم که خشم الهي را در پي آورد.

وفات ابراهيم و کسوف خورشيد

روزي­که حضرت ابراهيم، فرزند گرامي آن رسول نور و رحمت و آگاهي از دنيا رفت، خورشيد گرفت. گروهي که درگير خرافات جاهلي بودند، گفتند: چون ابراهيم، فرزند پيامبر(صلی الله علیه و آله) مرد، خورشيد غمگين شد و گرفت!

پيغمبرخدا(صلی الله علیه و آله) که با عقايد خرافي و جاهلي مي‌جنگيد و مي‌خواست تفکر و عقلانيت بر باور‌هاي مردم حاکم باشد و خرافه از زندگي اجتماعي مسلمانان رخت بربندد، به منبر رفته، خطبه خواندند و در خطبه چنين فرمودند:

إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللهِ لاَ يَنْكَسِفَانِ وَلاَ يَنْخَسِفَان لِمَوْتِ أَحَدٍ وَلاَ لِحَيَاتِهِ، فَإِذَا رَأَيتُم ذَلِكَ، فَادْعُوا اللهَ وَکَبِّرُوا وَصَلُّوا و تَصَدَّقُوا.[14]

ماه و خورشيد، دو نشانه و علامت، از نشانه‌‌هاي خدايند که به مناسبت مرگ يا تولّد کسي دچار کسوف و خسوف نمي‌شوند. اگر چنين پديد‌ه‌اي را ديديد، دعا کنيد، تکبير بگوييد، نماز بگزاريد و صدقه دهيد.

در اين زمينه روايات فراواني در منابع فريقين(شيعي و سني) وجود دارد که کسوف و خسوف، دو پديده طبيعي هستند و ربطي به حيات و مرگ انسان‌‌ها ندارند و خداوند متعال آنها را در جريان طبيعي عالم قرار داده است.

في حديث ابن مسعود(رضی الله عنه)(قال:) انکسفت الشمس لموته فقال عليه الصلاة والسلام: «إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللهِ تَعَالَی لاَ يَنْكَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَلاَ لِحَيَاتِهِ، فَإِذَا رَأَيتُم مِن هَذِهِ الأَهوَالِ فَافْزَعُوا إِلَی الصَّلاَةِ... .[15]

در حديث ابن مسعود آمده است که وي گفت: در روز مرگ ابراهيم خورشيد گرفت. پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا خورشيد و ماه دو نشانه الهي‌اند که براي مرگ يا زندگي کسي نمي‌گيرند. پس هرگاه چيزي از اين وحشت‌‌ها و هول‌‌ها مشاهده کرديد، به نماز پناه ببريد... .


[1]. بحار الأنوار، ج21، ص183.

[2]. اسد الغابة، ج1، ص156.

[3]. الاصابة، ج4، ص391.

[4]. وفاء الوفا، ج3، ص826.

[5]. ميقات حج، شماره 45، زمستان 1384، ص101.

[6]. وفاء الوفا، ج3، ص824.

[7]. البداية و النهاية، ج5، ص309.

[8]. بحارالانوار، ج21، ص183.

[9]. بحارالانوار، ج21، ص183.

[10]. البداية و النهاية، ج5، ص311.

[11]. مستدرک الوسائل، ميرزا حسين نوري طبرسي، موسسة آل البيت لاحياء التراث العربي، 1408ه‍ .ق، ص460.

[12]. الطبقات الکبري، ج1، قسم1، ص88.

[13]. بحارالأنوار، ج6، ص707.

[14]. صحيح بخاري، کتاب الکسوف، ص112.

[15]. المبسوط، شمس الدين السرخسي، دارالمعرفة، بيروت، بي‌تا، ص74.

مـنـبـع: آرمیدگان در بقیع، نوشته علی اکبر نوایی، تهیه شده در پژوهشکده حج و زیارت، نشر مشعر، 1395.
علی اکبر نوایی
مـنـبـع:
تــــازه هــــا
  • محمد بن امام صادق (علیه السلام)
  • محمد بن عون الاكبر بن محمد حنفيه بن امام على (علیه السلام)
  • علی العریضی بن امام جعفر صادق (علیه السلام)
  • ابراهيم، احمد، صالح، سليمان و عيسى فرزندان يحيى بن احمد
  • سیدعبدالله بن محمد الاخيضر الصغير الامير
  • سیدابراهيم بن موسى بن عبدالله بن موسى الجون
پـــربـــازدیـــدهــــا
  • حسین الاصغر بن امام علی بن الحسین السجاد (علیه السلام)
  • اسماعيل، فرزند امام جعفر صادق(علیه السلام)
  • محمّد حنفيّه
  • عقيل بن ابي‌‌طالب
  • محمد بن اسماعیل بن امام جعفر الصادق (علیه السلام)
  • عباس، عموي پيامبر(صلی الله علیه و آله)
حــــدیــــث روز
قم، خيابان 75 متری عمار یاسر، خیابان شهید آیت الّله قدوسی، ساختمان حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، طبقه پنجم
پست الکترونیک: hajj.ziyarat@gmail.com
تلفن تماس: 37186 - 025
نمابر: 37769994 - 025
كد پستی: 3719158489

دسـتـرسـی سـریـع

  • پژوهشکده حج و زیارت
  • کتابخانه دیجیتالی حج
  • ویکی حج
  • سامانه نشریات
  • هیئت علمی و کارشناسان
  • جستجو در کتابخانه
  • دانشنامه حج و حرمین
  • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
  • اطلاعیه و فراخوان ها
  • نقشه سایت

پـیـونـدهــای مـرتـبـط

  • دفتر مقام معظم رهبری
  • بقیع
  • خبرگزاری حج
  • سازمان حج و زیارت
  • لیست همه پیوندها