• صفحه اصلی
  • تاریخچه
  • مدفونین
    • ائمه اطهار (علیهم السلام)
    • صحابه پيامبر(ص)
    • وابستگان پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)
    • همسران پيامبر(ص)
  • کتابشناسی
  • مقالات
  • تصاویر
  • نگاره‌ها
  • ادبیات
  • چندرسانه‌ای
    • فیلم
    • موشن‌گرافی
  • نقشه
  • درباره ما
/ جنت البقیع / اخبار / مشروح مذاکرات نشست علمی «بازشناسی ماهیت تاریخی بیت الاحزان در بقیع»
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
تاريخ : 1399/01/29 | کد : 22505 | بازدید : 1220

مشروح مذاکرات نشست علمی «بازشناسی ماهیت تاریخی بیت الاحزان در بقیع»

مشروح مذاکرات نشست علمی «بازشناسی ماهیت تاریخی بیت الاحزان در بقیع»
نشست علمی «بازشناسی ماهیت تاریخی بیت الاحزان در بقیع» به همت واحد بقیع‌شناسی پژوهشکده حج و زیارت در مورخ پنج‌شنبه اول اسفند ماه ۹۸ ساعت ۱۰ صبح در پژوهشکده حج و زیارت برگزار شد.

ديباچه

توليد علم و پيشبرد آن منحصر در تدوين کتاب يا مقاله نيست؛ بلکه بسياري از قدم‌هاي مؤثر در کرسي‌هاي آزادانديشي و نظريه‌پردازي و نشست‌هاي علمي برداشته مي‌شود؛ چراکه نظريات ارائه‌شده توسط صاحب‌نظران مورد بررسي و نقد قرار مي‌گيرد. ازاين‌رو پژوهشکده حج و زيارت ـ همسو با اهداف پژوهشي تعيين‌شده و توليد آثار متعدد و متنوع، در قالب کتاب، مقاله، نرم افزار و... ـ به برگزاري نشست‌هاي علمي با حضور نظريه‌پردازان و ‌انديشمندان عرصه حج و زيارت اقدام کرده است. در اين نشست‌ها که با حضور گروه‌ها و واحدهاي مختلف علمي ـ ‌پژوهشکده، همچون بقیع‌پژوهی، فقه و حقوق، تاريخ و سيره، کلام و معارف، اخلاق و عرفان و مطالعات اجتماعي و راهبردي و صورت گرفته است، آخرين نظريه‌پردازي‌ها در موضوع حج و زيارت مطرح، و در حضور فرهيختگان حوزه و دانشگاه، روحانيون کاروان‌ها و نيز متخصصان رشته مربوط، بررسي و تحليل شده است. پژوهشکده حج و زيارت ضمن قدرداني از نظريه‌پردازان، نقادان و شرکت‌کنندگان در اين نشست‌ها، به انتشار مباحث يادشده در قالب کتابچه اقدام کرده تا مورد استفاده علاقه‌مندان و دانش‌پژوهان عرصه حج و زيارت قرار گيرد و روزنه‌اي براي ‌انديشه‌هاي نو و نظريه‌پردازي‌هاي جديد در اين عرصه شود. اميد است اين زحمات مقبول حضرت بقية‌الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گيرد.

معاونت پژوهش

پژوهشکده حج و زيارت

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای نجاتی، دبیر جلسه

خدمت دوستان حاضر خیرمقدم عرض می‌کنیم. یکی از مسائل مهم و اولویت‌های پژوهشی که در واحد بقیع‌پژوهی مد نظر است، بحث مکان‌یابی و اعتبارسنجی اماکن بقیع است که با هدف تعیین نقشه‌ای دقیق از اماکن بقیع و همین طور تهیه راهنمایی متقن و ارائه قرائت رسمی بعثه مقام رهبری از اماکن بقیع صورت می‌گیرد و الحمدلله در محضر دوستانی هستیم که در ایران بالاترین سطح تحقیقات را در این باره داشته‌اند. در این جلسه ابتدا جناب آقای دکتر خامه‌یار مطالبشان را ارائه، و سپس آقای حجت‌الاسلام دکتر ابوطالبی مباحث ایشان را نقد می‌کنند و در پایان نیز به پرسش و پاسخ و جمع‌بندی مطالب خواهیم پرداخت. با صلوات بر محمد و آل محمد به استقبال صحبت‌های آقای دکتر خامه‌یار می‌رویم.

سخنان آقای دکتر خامه‌یار

بسم الله الرحمن الرحیم

تحول باورها درباره اماکن مقدس

قبل از ورود به بحث اصلی، مقدمه‌ای موجز درباره تحول باورها درباره اماکن مقدس و زیارتی طرح می‌کنم.

باورهایی که الان درباره بسیاری از زیارتگاه‌ها وجود دارد، ممکن است در طول زمان، بارها دستخوش تحول شده باشد. پس ما نباید گمان کنیم همین باوری که امروز درباره این بنا داریم، از روز اول هم وجود داشته است؛ بلکه در گذر زمان، شاید یک یا چند بار دچار تغییر و تحول شده باشد. البته زیاتگاه‌هایی نیز وجود دارند که آن‌قدر معتبر، و همیشه محل مراجعه و زیارت مردم بوده‌اند که شاید امکان تحول باور مردم درباره آنها وجود نداشته است؛ مثل حرم امام حسین (علیه السلام) و حرم امام علی (علیه السلام). این اماکن همواره مورد توجه و محل زیارت مردم بوده‌اند؛ به گونه‌ای که نمی‌توانیم درباره آنها بگوییم باور مردم به این محل‌ها در آغاز چیزی دیگری بوده و در طول زمان به باور فعلی تبدیل شده است. ولی جاهایی که چنین توجهی را شاهد نبوده‌اند، در معرض تحول باورها قرار داشته‌اند که من چند نمونه را برای تقریب به ذهن، ذکر می‌کنم.

۱. تغییر باور درباره مزار یانس و لؤلؤ

در شهر رحبه یا میادین کنونی در سوریه، مزاری وجود دارد به نام شیخ انس که می‌گویند به انس بن مالک، از صحابه پیامبر منسوب است. درحالی‌که ما می‌دانیم انس در بصره بوده و همان جا از دنیا رفته و مزار هم داشته است.

از سوی دیگر، علی بن ابی‌بکر هروی، از نویسندگان قرن ششم هجری قمری، در کتاب خود به نام الاشارات الی معرفة الزیارات، مزاری را در شهر رحبه معرفی می‌کند به نام مزار یانس و لؤلؤ از اصحاب بَطّال غازی. بطّال غازی شخصیتی است که در فتوحات اسلامی در حوزه آناتولی در دوره اموی نقش داشته است.

کاملاً مشخص است که این مزار یانس و لؤلؤ که هروی به آن اشاره کرده، در گذر زمان تحریف شده به «انس»، و مردم ماهیت اصلی‌اش را فراموش کرده و آن را به معروف‌ترین شخصی که به این نام می‌شناختند، یعنی انس بن مالک، نسبت داده‌اند.

۲. تغییر باور درباره مزار یعفوری

در سوریه، در منطقه جولان اشغالی در جنوب غربی دمشق، مزاری هست به نام یعفوری که در روستایی به نام یعفور قرار دارد. مزار یعفوری از مزارهای بسیار مهم فرقه دروز است که آن را قبر ابوذر یا محل اقامت یعنی قدمگاه ابوذر می‌دانند. اما وقتی در منابع تاریخی جست‌وجو می‌کنیم، به یک صوفی در قرن هشتم هجری به اسم ابوبکر یعفوری بر می‌خوریم که در متنی به نام تفاح الارواح ومفتاح الارباح،[1] موقعیت مزارش مشخص شده که بر همین مزار یعفوری ـ که دروزیان آن را مزار ابوذر می‌دانند ـ منطبق است.

بنابراین مزار مزبور، قبر صوفی مسلمانی به نام یعفوری است که چون در منطقة محل سکونت دروزیان قرار گرفته، به مزار مقدسی برای آنان تبدیل شده است و آنها در باورهای دینی‌شان، آن مزار را به یک شخصیت مقدس و مورد احترام خود منتسب کرده‌اند.

۳. تغییر باور درباره مقابر باغ گنبد سبز قم

در شهر قم در نزدیکی گلزار شهدا، سه مقبره وجود دارد که به مقابر باغ گنبد سبز معروف است. در دوره‌های متأخر و نزد عامه مردم که شناختی به این بناها نداشته‌اند و کسی هم نبوده است که کار پژوهشی درباره آنها انجام دهد، این سه گنبد معروف شده به مزار سعد و سعید و مسعود و اینها را از شخصیت‌ها و رجال خاندان اشعری می‌دانستند که در قرن دوم و سوم هجری به قم آمده‌اند. ولی پس از آنکه پژوهشگرانی مانند آقای مدرسی طباطبایی و آقای عباس فیض، کتیبه‌های موجود در این بناها را بازخوانی کردند، مشخص شد که اینها قبور امرای خاندان صفی است که در قرن هشتم و نهم هجری حاکم شهر قم بوده‌اند.

این مثال‌ها نشان‌دهنده لزوم استخراج مستندات برای بعضی از بناهای مقدسمان از منابع تاریخی است و صرف اینکه باوری درباره آنها میان عموم رواج پیدا کرده است، نمی‌تواند ما را از ورود به عرصه چنین پژوهش‌هایی بازدارد.

بیت‌الاحزان

بیت‌الاحزان بنایی است که در میان ما شیعیان جایگاه مهمی پیدا کرده است؛ مخصوصاً به دلیل ارتباطش با حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام). باور عمومی بر این است که آنجا محل گریه و زاری حضرت زهرا (علیها السلام) بوده است. شاید در مجالس روضه‌خوانی و سوگواری امام حسین (علیه السلام) نام بیت‌الاحزان را بیشتر از هر جای دیگری بشنویم.

عکسی از بقیع قبل از تخریب در دست است که شاید تنها عکس موجودی باشد که بنای بیت‌الاحزان در آن قابل رؤیت است.

در این عکس، یک بنای کوچک مربع گنبددار در ضلع جنوبی مزار ائمه بقیع مشاهده می‌شود که تا قبل از تخریب بقیع به دست وهابیت، زیارتگاه مسلمانان به ویژه شیعیان بوده است. اشاره‌های زیادی درباره بیت‌الاحزان، خصوصاً در سفرنامه‌های فارسی وجود دارد. بیشتر سفرنامه‌نویسان قاجاری به این بنا اشاره، و آن را توصیف کرده‌اند؛ مثلاً توصیفی که میرزاحسین فراهانی ارائه داده، چنین است:

پشت گنبد ائمه بقیع، همین سمتی که مقبره مرحوم شیخ احمد [احسائی] است، بقعه کوچکی است که بیت‌الاحزان حضرت فاطمه زهرا3 است، و یک ضریح کوچکی از آهن در این بقعه است. می‌گویند در وسط این ضریح، جای نخلی است که به معجز حضرت صدیقه سبز شده بوده.

حسام‌السلطنه در سفرنامه مکه، این توصیف را ارائه می‌دهد:

بیت‌الاحزان نیز در قبرستان بقیع در پشت بقعه ائمه اربعه است. بقعه کوچکی است، محرابی دارد و در سمت یسار، ضریحی از چوب به دیوار متصل کرده‌اند. رنگش سبز است و زمین درون ضریح، حفره دارد. گویند محل نشستن صدیقه طاهره (علیها السلام) همان موضع بوده است.

اینها نمونه‌ای از توصیفاتی است که در سفرنامه‌های قاجاری آمده است. در بسیاری از سفرنامه‌ها اشاره شده که یکی از جاهایی که شيعیان زیارتنامه حضرت زهرا را می‌خواندند، بیت‌الاحزان است. ما چند جا را منسوب به حضرت زهرا می‌دانیم: یکی خانه خود حضرت است که الان به حجره شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله) متصل است؛ دیگری قبری در ضلع جنوبی گنبد ائمه بقیع بوده است، و سوم هم بیت‌الاحزان است.

منابع مختلف از بیت‌الاحزان با نام‌های گوناگون یاد کرده‌اند؛ مثلاً در سفرنامه ابن‌جبیر، وفاء الوفاء سمهودی و فتوح الحرمین محیی لاری با نام «بیت‌الحَزَن» از آن یاد شده است. هروی در کتاب اشارات خود، از این زیارتگاه به «بیت‌الاحزان» تعبیر کرده و در روایتی در بحار الانوار نیز نام «بیت‌الاحزان» آمده است. در سفرنامه نسبتاً متأخری هم به نام «قبة‌الحُزن» یا «قبة‌الحَزَن» آمده است. در یک نگاره هنری به نام «دارالحَزَن»، و در کتیبه بازسازی بیت‌الاحزان از دوره عثمانی که روی سردر بنا بوده، تعبیر «مسجدالحَزَن» آمده است.

قدیمی‌ترین منبعی که به بیت‌الاحزان اشاره، و همین باور کنونی رایج را درباره آن بیان کرده، سفرنامه ابن‌جبیر است. سفر ابن‌جبیر به حرمین در حدود سال 580 قمری بوده و یکی از دقیق‌ترین و بهترین توصیفات را از قبرستان بقیع ارائه داده است. او در جایی از سفرنامه‌اش، بعد از توصیف گنبد ائمه بقیع می‌گوید: «ویلی هذه القبة العباسیة بیت ینسَب لفاطمه بنت الرسول (صلی الله علیه و آله) ببیت الحُزن،[2] یقال إنّه الّذی أوَت الیه والتَزَمَت فیه الحزنَ علی موت ابیها المصطفی»؛ یعنی اینجا همان مکانی است که حضرت زهرا پس از رحلت پدرش حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به آنجا پناه می‌برد و در آن به گریه و زاری می‌پرداخت.

منبع دیگر، کتاب الاشارات هروی است که آن هم در نیمه دوم سده ششم و تقریباً معاصر با سفرنامه ابن‌جبیر نوشته شده و یکی از کهن‌ترین متون در معرفی مزارات جهان اسلام است. هروی می‌گوید: «وبیت الاحزان لفاطمة؛ وبه قبره فاطمه، وقیل إنّ فاطمة دُفنت فی القبّة التی فیها الآن ولدها الحسن رضی الله عنه». بنابراین او نیز به بیت‌الاحزان اشاره دارد و به این باور که گفته می‌شود آنجا قبر حضرت زهراست، اذعان می‌کند. البته قول دیگری را هم بیان می‌کند که بر اساس آن، قبر حضرت زهرا (علیها السلام) در مزار ائمه بقیع واقع شده است.

در منابع تاریخی بعدی نیز به بیت‌الاحزان با همین نام اشاره شده است؛ برای نمونه، سمهودی هم آن را توصیف کرده و گفته است: «والمشهور ببیت الحزن إنّما هو الموضع المعروف بمسجد فاطمة فی قبلة مشهد الحسن والعباس». او در ادامه می‌گوید: «وفیه قبرها علی احد الاقوال». ولی تعلیقه‌ای هم می‌زند و می‌گوید: «واظنّه فی موضع بیت علی بن ابی‌طالب الّذی کان اتخذه بالبقیع»؛ «من گمان می‌کنم این موضع، خانه امام علی بوده است». البته این نظر خود سمهودی است که ما نادرستی آن را نشان می‌دهیم.

اما در منابع قبل از سفرنامه ابن‌جبیر و اشارات هروی، هیچ اشاره‌ای به بیت‌الاحزان و این باور نمی‌بینیم؛ زیرا توصیفات مربوط به بقیع در این دوره، به طور کلی بسیار کم و موجز بوده است و صرفاً به مکان‌های مشهور اشاره می‌کرده‌اند که یک علتش این بوده که قبور بقیع مدت‌ها بدون گنبد و بنا بوده‌اند و تقریباً از اواخر قرن پنجم، روند گنبدسازی روی قبور و مزارات بقیع آغاز شده است. ازاین‌رو سفرنامه‌نویسانی که از بقیع بازدید می‌کردند، چیز قابل توجهی به چشمشان نمی‌آمده که توصیفش کنند و نهایتاً به یکی دو جای مشهور در بقیع اشاره، و آنها را توصیف می‌کرده‌اند.

یک منبعی که حدود سه ـ چهار دهه قبل از اشارات هروی و سفرنامه ابن‌جبیر نوشته شده، لطائف الاذکار ابن مازه بخاری است که نخستین متن کهن فارسی در باب آداب و مناسک و راهنمای سفر حج است. ابن مازه در توصیف مزارات بقیع می‌گوید: «چون به قبه حسن بن علی رسد، بایستد»، و اینجا زیارتنامه‌ای برای امام حسن (علیه السلام) می‌آورد. او در ادامه می‌گوید:

باز به مسجد فاطمه رود ـ رضی الله عنها ـ نزدیک به تربت حسن بن علی ـ رضی الله عنهما ـ و آنجا نماز کند و بر او سلام گوید و بر جفت و فرزندان او درود فرستد. باز به خانه امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب رود به بقیع، و اندر زاویه آن خانه، نماز کند که مصطفی (علیه السلام) آنجا بسیار نماز گزارده است.

ابن مازه در این عبارت به جایی نزدیک قبر حضرت امام حسن، به نام مسجد فاطمه، و باز به جای مستقلی به نام خانه امام علی در بقیع اشاره می‌کند که نشان می‌دهد نظر سمهودی نمی‌تواند درست باشد و در قرون اولیه، یک خانه به نام امام علی وجود داشته که در جای دیگری از بقیع بوده است. ولی به هر حال ابن مازه به بیت‌الاحزان اشاره‌ای نکرده و فقط از جایی به نام مسجد فاطمه نام برده است.

یکی از حضار: این خانه امام علی که اینجا اشاره شده، غیر از آن خانه‌ای بوده که با حضرت زهرا در آن زندگی می‌کرده است؟

آقای خامه یار: بله. این خانه در بقیع بوده است.

به عقب‌تر که برمی‌گردیم، به احیاء العلوم امام محمد غزالی می‌رسیم. او دو، سه جای محدود در بقیع را نام برده است که زیارتشان استحباب دارد. غزالی از عثمان، امام حسن و سه امام دیگری که کنار امام حسن هستند، نام برده و بلافاصله گفته است: «ویصلّی فی مسجد فاطمه رضی الله عنها، ویزور قبر ابراهیم ابن رسول الله و صفیة عمة رسول الله، فذلک کلّه بالبقیع». اینها جاهایی است که در بقیع مشخص کرده است.

به نظر می‌رسد این مسجد فاطمه که در منابع به آن اشاره کرده‌اند، باید همان بیت‌الاحزان باشد؛ مخصوصاً که ابن مازه به صراحت، محل آن را «نزدیک تربت حسن بن علی» تعیین کرده است.

از میان منابع مربوط به دوره‌های قدیمی‌تر. یک رساله جغرافیایی بسیار قدیمی در وصف مکه و مدینه و بیت‌المقدس وجود دارد که مؤلفش ناشناس است. اما شواهد متن‌شناسی این رساله نشان می‌دهد که متعلق به حوزه اندلس یا مغرب است و در نیمه دوم قرن چهارم نوشته شده است. مؤلف رساله در قسمت مربوط به بقیع، اول به قبر صفیه، وسپس به قبر حسین بن علی. اشاره می‌کند. البته حسین بن علی قطعاً تصحیف نام حسن بن علی است که احتمالاً از ناسخ آن رساله رخ داده است. در بسیاری از نسخه‌های خطی نام حسن به حسین، و بالعکس نام حسین به حسن تصحیف پیدا می‌کند. اینجا مشخص است حسین بن علی تصحیف است. سپس ادامه می‌دهد:

وقبر الحسن بن علی عن یمینک اذا خرجت من الدرب ترتفع الیه قلیلاً، علیه مکتوب: هذا قبر الحسن بن علی دُفن الی جنب أمّه فاطمه ـ رضی الله عنها وعنه ـ وبقربٍ منه قبور ثلاثة من الائمة (که سه امام خودمان را نام می‌برد) والموضعُ الّذی صلّی فیه علی بن ابی طالب علی فاطمة، یقابل قبر الحسن، بُنی هنالک مسجد.

نویسنده، محلی را در بقیع، مقابل قبر امام حسن (علیه السلام)، مشخص می‌کند که آنجا مسجدی ساخته شده بود و باوری را درباره‌اش مطرح می‌کند، مبنی بر اینکه آنجا محلی بوده که امام علی (علیه السلام) بر حضرت فاطمه نماز خوانده است. برای ما مشخص است این مسجدی که اشاره می‌کند، همان مسجد فاطمه است که در دوره‌های بعدی بیت‌الاحزان شده است.

پس در اینجا نیز ما با یک تحول باور مواجه هستیم؛ یعنی وقتی وقتی به منابع قرن چهارم هجری مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم چنین باوری درباره این بنا وجود داشته است.

اگر باز هم به عقب برگردیم، در منابع قدیمی‌تر، دیگر هیچ توصیفی از بقیع ارائه نشده است؛ برای نمونه، سفرنامه ناصر خسرو یکی از این منابع است که هیچ توصیفی از بقیع ندارد که بخواهیم از آن نتیجه‌گیری کنیم. همچنین کتاب الطریق قاضی وکیع را داریم که در آنجا هم اشاره‌ای به قبور بقیع نشده است تا بخواهیم از آن نتیجه خاصی بگیریم.

اما اگر قبل‌تر از این بیاییم، از میان متون قدیمی، کتاب اخبار المدینه ابن‌شَبَّه را داریم که درباره تاریخ مدینه نوشته شده است. ابن شبه فصلی از کتاب خود را به بزرگان مدفون در مدینه و بقیع اختصاص داده و محل قبر شماری از شخصیت‌های بزرگ را مشخص کرده است. دو گزارش در اخبار المدینه ابن‌شبه وجود دارد که می‌تواند با همان مسجد فاطمه‌ای که در منابع دوره‌های بعدی یافتیم، قابل انطباق باشد.

اولی گزارش دفن عباس عموي پيامبر است که می‌گوید:

دُفن العباس بن عبدالمطلب عند قبر فاطمه بنت اسد بن هاشم فی اول مقابر بنی‌هاشم التی فی دار عقیل، فیقال: ان ذلک المسجد بُنی قبالة قبره».

عباس نزدیک قبر فاطمه بنت اسد در اول مقابر بنی‌هاشم در خانه عقیل دفن شد، و گفته می‌شود آن مسجد، مقابل قبرش ساخته شد.

اما منظور ابن شبّه از «ذلک المسجد» کدام مسجد؟ این را از گزارش بعدی می‌توانیم بفهمیم.

در گزارش دوم که ابن شبّه آن را برای دفن فاطمه بنت اسد آورده و سندش را هم ذکر کرده است ـ که به محمد بن علی بن ابی‌طالب یا محمد حنفیه می‌رسد ـ می‌گوید:

زمانی که پایان عمر حضرت فاطمه بنت اسد فرارسیده بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر وفات کرد، به من خبر دهید». پس زمانی که وفات کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و دستور دفن فاطمه بنت اسد را داد. «فحُفِر فی موضع المسجد الذی یقال له الیوم قبر فاطمة»؛ «ایشان را در محل مسجدی که امروزه به آن قبر فاطمه گفته می‌شود، دفن کردند».

ما می‌توانیم از همین گزارش نتیجه بگیریم که منظور ابن شبّه از مسجدی که در گزارش دفن عباس آورده و گفته بود که آن مسجد مقابل قبر عباس ساخته شده است، مسجد قبر فاطمه بنت اسد است که در دوره‌های بعدی به مسجد فاطمه معروف شده است.

ولی ما در بحث محل دفن حضرت فاطمه بنت اسد یک مشکل داریم و آن اینکه در بیشتر دوره‌های تاریخ، یک مزار دیگری به حضرت فاطمه بنت اسد منسوب بوده که دقیقاً در انتهای بقیع قرار داشته و در بیشتر دوره‌های تاریخی، معمولاً آن مزار به نام فاطمه بنت اسد زیارت می‌شده است.

در همین عکس بقیع که به آلبوم یلدیز تعلق دارد، اینجا گنبد قبر عثمان، و جلوتر از آن مزار منسوب به حلیمه است. پشت آن نیز با فاصله دورتر، دو گنبد بوده است: یکی منسوب به فاطمه بنت اسد و یکی منسوب به ابوسعید خُدری که اینها تا قبل از دوره وهابیت خارج از بقیع بوده‌اند. در بیشتر منابع، اینجا به عنوان مزار فاطمه بنت اسد معرفی شده است. امروزه هم به حالت دو قبر کنار هم، شکل سنگ‌چینش حفظ شده است.

در این عکس هوایی که به اواخر دوره عثمانی و قبل از تخریب بقیع مربوط می‌شود، اینجا گنبد عثمان، و اینجا هم گنبد حلیمه است. اینجا هم دو گنبد را می‌بینیم که یکی از آنها منسوب به فاطمه بنت اسد است.

طبیعتاً آن مزاری که لااقل از سده ششم در خارج از بقیع آن زمان، برای فاطمه بنت اسد به وجود آمده، هیچ اعتبار تاریخی ندارد و مورخان بزرگ مدینه از جمله سمهودی هم به آن تصریح کرده‌اند؛ زیرا اولاً بقیع در زمان پیامبر بسیار محدود بوده و مساحت کمی در نزدیکی شهر مدینه داشته است؛ محدوده‌ای که ابراهیم پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و برخی از صحابه مثل عثمان بن مظعون در آنجا دفن بودند؛ مزار عقیل آنجا بوده؛ بعضی از همسران و دختران پیامبر آنجا دفن شده بودند. حتی پس از قتل خلیفت سوم، زمانی که هنوز بیش از چند ده از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نگذشته بود، جایی که عثمان دفن شد، خارج از بقیع آن زمان بوده است. تصور اینکه در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فاطمه بنت اسد را آنجا دفن کرده باشند، امکان ندارد و آنچه در نزدیکی قبر خلیفه سوم به عنوان مزار فاطمه بنت اسد شهرت یافته است، اعتباری ندارد و بعدها این قبر را در خارج از بقیع برایش درست کرده‌اند.

بنابراین ابهام دیگری پیش می‌آید مبنی بر اینکه آن قبری که در ضلع جنوبی مزار ائمه بقیع قرار دارد، از آن کیست؟ بسیاری از شیعیان بر این باورند که آنجا قبر فاطمه بنت اسد است. درحالی‌که همان قبر در میان اهل سنت به نام قبر حضرت فاطمه زهرا معروف بوده است. ولی بنا بر اخبار و روایاتی که محل دفن حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) را در حجره خود آن حضرت، نزدیک قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) مشخص کرده‌اند، ما شیعیان تقریباً شکی نداریم که حضرت فاطمه زهرا در بقیع دفن نشده است. ازاین‌رو بعضی از شیعیان معتقد شدند آن قبری که در ضلع جنوبی مزار ائمه بقیع قرار دارد، قبر فاطمه بنت اسد است.

ولی برخی شواهد و توصیفاتی از بقیع داریم که محل قبر حضرت فاطمه زهرا را در کنار امام حسن (علیه السلام) مشخص کرده‌اند؛ برای نمونه کتیبه‌ای در قرن چهارم روی قبور امام حسن و ائمه (علیهم السلام) وجود داشته که مسعودی متن آن را نقل کرده است. همچنین در همان رساله وصف مکه و مدینه که به آن اشاره کردیم، متن کتیبه را ‌آورده و گفته است: امام حسن «دُفن الی جنب امّه فاطمه». البته این باور اهل سنت است که حضرت امام حسن (علیه السلام) کنار حضرت زهرا (علیها السلام) دفن شده است. ما نیز همین روایت را در ارشاد شیخ مفید داریم که البته به جای حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)، نام حضرت فاطمه بنت اسد آمده است.

در این عکس، این حالت هشت ضلعی قابل مشاهده است که تقریباً پلان هشت ضلعی گنبد ائمه بقیع را قبل از تخریب نشان می‌دهد. قبری که در ضلع جنوبی گنبد ائمه بقیع قرار دارد، به باور اهل سنت محل دفن حضرت زهرا، و به باور بعضی از شیعیان، محل دفن فاطمه بنت اسد بوده است. ولی ما تا قبل از دوره عثمانی نشانی از این قبر نداریم. حتی سمهودی نیز که تمام جزئیات را در کتابش به دقت آورده است، وقتی گنبد ائمه بقیع را توصیف می‌کند، فقط به وجود محرابی در ضلع جنوبی بقعه اشاره دارد؛ اما اینکه آنجا قبری برای حضرت زهرا وجود داشته باشد، هیچ اشاره‌ای به آن نکرده است. درحالی‌که در دوره عثمانی آنجا پنجره مشبکی بوده که مردم آن را زیارت می‌کردند.

درباره منبع اصلی این باور باید گفت، در کتاب‌های التعریف تألیف مطری، تحقیق النصره تألیف ابوبکر مراغی، الرحلة الحجازیه تألیف حُضَیکی و تعداد دیگری از منابع، به مکاشفه‌ای از یکی از صوفیان معروف مغربی در قرن هفتم اشاره شده است. او مکاشفه‌ای که آنجا برایش اتفاق افتاده، محل قبر حضرت زهرا (علیها السلام) را در ضلع قبلة گنبد ائمه بقیع دیده است.

اولین منبعی که این مکاشفه را نقل کرده، ذخائر العُقبی اثر محبّ‌الدین طبری، متوفای 694 قمری است. این کتاب از متونی است که اهل سنّت در فضائل اهل بیت (علیهم السلام) نوشته‌اند. نویسنده وقتی این مکاشفه را نقل می‌کند، می‌گوید: «ولا یذکر لفاطمة ثمّ قبر»؛ «هیچ محل قبری برای فاطمه مشخص نیست». «و أخبرنی أخٌ فی الله تعالی: أن أبا العباس المُرسی ...»؛ ابوالعباس مُرسی زمانی که بقیع را زیارت می‌کرد، در مقابل قبه عباس می‌ایستاد و بر فاطمه سلام می‌داد و می‌گفت که برای من آنجا محل قبرش آشکار شده است. نویسنده این مطلب را هم مستقیماً از ابوالعباس مرسی نقل نمی‌کند؛ بلکه واسطه نقلش «اخٌ فی الله تعالی» است که او را نمی‌شناسیم.

همین خبر در دوره‌های بعدی به منابع تاریخی دیگر راه یافته و منابع بعدی این مطلب را نقل کرده و گفته‌اند که محل قبر حضرت زهرا در جانب قبلة گنبد ائمه بقیع است و بر اساس همین باور، در دوره عثمانی این ضریح را در محل محراب گنبد ائمه بقیع ساخته‌اند و الان به صورت قبر در ضلع جنوبی گنبد ائمه بقیع باقی مانده است.

بنابراین بر اساس گزارش‌های منابع کهن تاریخی، به ویژه تاریخ المدینه ابن شبّه، می‌توانیم نتیجه بگیریم که بیت‌الاحزان جایی به اسم مسجد فاطمه بوده و مسجد فاطمه بر محل دفن حضرت فاطمه بنت اسد ساخته شده است. این نظریه‌ای است که بنده به آن رسیده‌ام و صددرصد بر آن تأکید نمی‌کنم. ممکن است بعدها شواهدی یافت شود که نشان دهد این نظریه من صحیح نیست.

البته این را هم بگویم که این نظریه من، منحصر به فرد نیست. بلکه در رساله‌ای خطی مربوط به حدود قرن هشتم یا نهم (ترجیحاً قرن نهم) که درباره آداب زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مزارات مدینه نوشته شده است، نویسنده وقتی به توصیف بقیع می‌رسد، می‌گوید: «ویزور قبر فاطمة بنت اسد امّ علی، وقیل انّه قبر فاطمه بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بالمسجد المنسوب إلیها بالبقیع، وهو المعروف ببیت الاحزان، ویستحبّ أنه یأتیه ویصلّیه». این نشان می‌دهد که در سده هشتم و نهم کسی هست که این اعتقاد را دارد که بیت‌الاحزان و مسجد فاطمه، محل دفن فاطمه بنت اسد است. پس این اعتقاد چیزی نیست که صرفاً منحصر به شخص بنده باشد. والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته.

سخنان آقای دکتر ابوطالبی

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآل طاهرین سیما بقیة الله فی الأرضین.

ضمن عرض سلام و ادب محضر همه سرورانی که در خدمتشان هستیم، از دوست عزیز، جناب آقای نجاتی که زحمت برگزاری این جلسه را کشیدند تشکر می‌کنم. همچنین از جناب خامه‌یار که از میان انبوه موضوعات مرتبط با حرمین، سراغ موضوعات کاربردی رفتند که می‌تواند بعضی خلأها را پر کند، سپاسگزارم. همین جا پیشنهاد می‌کنم که در پژوهشگاه حج و زیارت به موضوعات پژوهشی کاربردی پرداخته شود. بقیع و مباحث مرتبط با آن نیز از مواردی هستند که درباره آنها کار نشده است. در حوزه تاریخ، اماکن، بحث‌های اخلاقی، اسرار، مباحث کلامی و... موضوعات فراوانی وجود دارد که کاربردی است و می‌توان خلأهایی را با آنها پر کرد.

درباره موضوع جلسه، باید بگویم که اگر ما راجع به بقیع مطالعه و تحقیق داشته باشیم، قطعاً به این نتیجه خواهیم رسید که بیت‌الاحزان، محل دفن فاطمه بنت اسد است. بنده تعمد دارم که بگویم مسجد فاطمه نه بیت‌الاحزان؛ چون از ابتدا اینجا را با عنوان مسجد می‌شناخته‌اند. بحث اولی هم که آقای خامه‌یار درباره تحول باورها در طول تاریخ مطرح کردند، مطلب درستی است. بنابراین دوستان منتظر نباشند که بنده حرف‌های آقای خامه‌یار را رد کنم یا بگویم استدلالشان اشتباه است. بنده نظریه ایشان را تأیید می‌کنم و در ادامه، بعضی مباحثی را که ایشان فرصت نکردند بیان کنند، خدمتتان عرض می‌کنم.

نخست اینکه مسجد فاطمه یا بیت‌الاحزان داخل بقیع است، نه خارج آن. این تصوری هم که در آن بیت‌الاحزان خارج از بقیع واقع شده، برای کمتر از صد سال اخیر است که در واقع بدون پشتوانه علمی خاصی بدان معتقد شده‌اند و بعدها دهان به دهان گفته و سینه به سینه منتقل شد. در سال‌های اولی که خود بنده توفیق تشرف به حج را یافته بودم، تمایل بسیاری داشتم که این اماکن را یاد بگیرم و تاریخ آن را بدانم؛ ازاین‌رو به برخی از سرورانی که جزو قدمای حج بودند و شاید سه، چهار دهه تجربه تشرف داشتند، مراجعه کردم و از آنها درباره محل بیت‌الاحزان پرسیدم. آنها نیز در پاسخ، آدرس ساختمان مرکز امر به معروف در خارج بقیع در شارع ستین را می‌دادند و می‌گفتند آنجا بیت‌الاحزان بوده که خرابش کرده و جای آن ساختمان امر به معروف را ساخته‌اند. در حالی که این مطلب صد در صد غلط است و با تحقیقی ساده به این نتیجه می‌رسیم که مسجد فاطمه یا بیت‌الاحزان در ابتدای بقیع بوده است. اگر تاریخ مدینه را ببینیم، در مدینه، به خصوص در اواخر قرن اول، مساجد بسیاری وجود داشته؛ زیرا هر جا پیامبر نماز خوانده بودند، در محل آن مسجدی می‌ساختند؛ همچنان که هر قبیله‌ای برای خودش مسجد داشت.

برای صحبت از مسجد فاطمه باید ابتدا کمی درباره مزار فاطمه بنت اسد صحبت کنیم. بنده و آقای خامه‌یار، این مطلب را که گفته‌اند مزار فاطمه بنت اسد بیرون و در انتهای بقیع واقع شده است، رد می‌کنیم و معتقدیم موقعیت مزار ایشان در ابتدای بقیع است. بنده مقاله‌ای با عنوان «کاوشی پیرامون مدفن فاطمه بنت اسد» نوشته­ام که در پژوهشنامه حج و زیارت[3] چاپ شده و در آن با بهره‌گیری از هفتاد منبع دست اول و با استناد به شواهد و ادله مختلف و فراوان، اثبات کرده‌ام که محلی در انتهای بقیع که به عنوان مزار فاطمه بنت اسد شهرت یافته، صحت ندارد و حتی مورخین مدینه، از قبیل سمهودی و دیگران نیز آن را قبول ندارند.

اولین کسی که جایی بیرون از بقیع را به عنوان مزار فاطمه بنت اسد معرفی کرده، ابن نجار (م 643 ق) است و چون دیگران از کتاب او زیاد استفاده کرده‌اند، این نظریه او به مرور زمان تثبت شده است. گفتنی است که مورخین فعلی مدینه نیز این مزار منسوب را قبول ندارند. بنده ادله رد نظریه ابن نجار را به طور مفصل در این مقاله آورده‌ام و عزیزان می‌توانند به آن مراجعه کنند. همچنین در این مقاله برای نخستین بار، نقشه فنی بقیعِ زمان پیامبر را به وسیله نرم‌افزار مهندسی رسم کرده و حدود آن را با استفاده از گزاره‌های تاریخی، مشخص کرده‌ام. این نقشه فنی دارای مقیاس است و هر میلیمتر روی آن برابر با دو متر روی زمین است.

درباره مسجد فاطمه باید بگویم که این مکان از ابتدا مسجد بوده و چنان که ابن شبه گفته است، آنجا قبلاً مسجد بوده و بعد در زمان ابن شبه آنجا را با نام قبر فاطمه می‌شناختند. حال اگر ما این مطلب را در منابع تاریخی پیگیری کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که در طول تاریخ این مکان را به عنوان مسجد می‌شناخته‌اند؛ اما به مرور زمان تغییر نام یافته و به آن بیت‌الحُزن، و در این اواخر بیت‌الاحزان گفته‌اند. ابن شبه که متوفای 262 قمری است، گفته مسجد است. بعد از او نویسنده‌ای ناشناس در نیمه دوم قرن چهارم که آقای خامه‌یار به متن او استناد کردند، باز از تعبیر مسجد برای این مکان استفاده کرده است. بعد از او یا هم‌زمان با او، مرحوم شیخ صدوق اولین کسی است که تصریح و تأکید دارد که در مسجد فاطمه در بقیع نماز بخوانید. شیخ صدوق می‌فرماید: پس از اینکه مزار اهل بیت را زیارت کردید، به مسجدی که در آنجاست بروید و هشت رکعت نماز زیارت بخوانید. این نشان می‌دهد که آنجا مسجد بوده است. نخستین کسی که نام دیگری غیر از مسجد روی این محل گذاشت، ابن جبیر بود.

آقای خامه‌یار: اینکه گفتند بعد از زیارت ائمه بقیع به مسجد بروید و نماز زیارت بخوانید، برای این است که در آن زمان هنوز گنبدی روی قبور وجود نداشته است.

یکی از حضار: این مکان از چه زمانی مسجد شد؟

آقای ابوطالبی: اینجا از ابتد و در اصل، مسجد بوده است. ولی همان طور که آقای خامه‌یار گفتند، تحول و تغییر نام پیدا کرده است. اولین کسی که تعبیر بیت‌الحُزن یا بیت‌الحَزَن را برای اینجا به کار برده، ابن جبیر در سال 581 قمری است. بعد از او دیگر این قضیه کمی سست شد؛ یکی به آن بیت‌الحُزن گفت؛ دیگری گفت مسجد است؛ یکی دیگر گفت مسجد فاطمه؛ تا اینکه فضل‌الله بن روزبهان، متوفای 909 قمری، آن را مسجدالحُزن نامید. ولی اولین کسی که تعبیر بیت‌الاحزان را برای این مکان به کار برده، طاش کبری‌زاده، متوفای 966 قمری است. تا پیش از او کسی به آنجا بیت‌الاحزان نمی‌گفت.

آقای خامه‌یار: در اشارات هروی هم بیت‌الاحزان آمده است.

آقای ابوطالبی: در اشارات هروی هم بیت‌الحُزن آمده است، نه بیت‌الاحزان. بنابراین به مرور، این مکان از مسجد فاطمه به بیت‌الاحزان تغییر نام یافت. اگر ما تاریخ مدینه را بدون هیچ گونه تعصب مذهبی بررسی کنیم و با دید اسلامی (نه دید شیعی یا سنی) بازخوانی نماییم، به این نتیجه می‌رسیم که قانون نانوشته‌ای در مدینه وجود داشته مبنی بر محو آثاری که به صورت خاص به امیرالمؤمنین، و به صورت عام به شیعیان مربوط می‌شده است.

از برخی شواهد و گزاره­های تاریخی بر می‌آید که ساختمان مسجدالحُزن تقریباً از قرن اول وجود داشته است. با این حال، بزرگانی از مورخین مدینه که برخی جزئیات بقیع را توصیف کرده‌اند، هیچ اشاره‌ای به این ساختمان نکرده‌اند. اولین آنها نیز ابن زباله (م 199ق) است. در آنچه از ابن زباله درباره مدینه به صورت کتاب گردآوری شده، چیزی درباره این مسجد وجود ندارد. مگر اینکه در کتابش بوده، ولی به دست ما نرسیده باشد. پس از او، مهم­ترین مورخ مدینه که بسیاری به او استناد کرده‌اند، ابن نجار (م 643ق) است. با وجود اینکه در زمان او این ساختمان وجود داشته، اما او در اثر معروفش به نام الدرة الثمينة هیچ اشاره‌ای به آن نکرده است. ابن عساکر (م 676ق) و عبدری (م 688ق) نیز از این مسجد نامی به میان نیاورده‌اند. عبدری که حتی سنگ‌ریزه‌های کف بقعه مالک را نیز توصیف کرده، از مسجد فاطمه يا بیت‌الحُزن چیزی نگفته است. آقشهری (م 718ق) در روضة الفردوسیه که اساساً درباره بقیع نگاشته شده، از مسجدالحزن سخن نگفته است. عیسی البلوی (م 740ق) در تاج المفرق از این مسجد عبور کرده و چیزی درباره آن نگفته است.

مطری (م 741ق) در التعریف که از مهم‌ترین کتاب‌های تاریخی مدینه است، از مسجد فاطمه یا بیت‌الاحزان چیز نگفته و این جریان تا قرن سیزدهم هجری ادامه داشته است؛ یعنی جمعی از افرادی که نوشته­های آنها از منابع مهم تاریخ و فرهنگ مدینه به شمار می‌آید، با وجود آنکه این ساختمان در عصر آنان وجود داشته، هیچ اشاره‌ای به آن نکرده‌اند. گفتنی است که همه این افراد از اهل سنت، و بیشتر آنها شافعی‌اند؛ ولی هیچ کدام حنبلی نیستند. آیا این بی‌توجهی به مسجد فاطمه در طول تاریخ اسلام از تعمدی بودن آن حکایت نمی‌کند؟

تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که بیت‌الحزن از اول بنا، مسجد بوده است. اما آیا بیت‌الحُزن اساساً صحت دارد؟ برای خودم مهم بود که بدانم آیا اساساً حضرت زهرا در این مکان به عزاداری پرداخته‌اند یا نه. بعد از کمی تفحص، متوجه شدم آنچه در این باره همه به آن اشاره می‌کنند، به علامه مجلسی در بحار الانوار بر می‌گردد. البته ایشان هم می‌گوید: روایت را از کتابی نقل می‌کنم که از منابع قابل اتکا نیست (منقول عن کتاب لیس من المعول علیه)؛ ولی دوست دارم آن را بگویم و روایت این است که به حضرت زهرا گفتند یا شب گریه کن یا روز. بعد هم امیرالمؤمنین در بیرون مدینه (در بقیع) محلی برای گریه کردن ایشان ساخت. بنابراین علامه مجلسی منبع روایت را تأیید نمی‌کند.

قدیمی‌ترین منبعی که بنده درباره این موضوع پیدا کردم، مربوط به یک نویسنده ناشناس شیعه است. وی در سال 690 قمری در شرحی که بر شهاب الاخبار قضاعی (م 454ق) نوشته است، می‌گوید:

فاطمه در فراق حضرت مصطفی (علیه السلام) چندان بگریست که مدنیان به فریاد افتادند و گفتند محفل و مجلس ما را منقض می‌دارد. فاطمه چون این بشنید، با علی بازگفت تا علی از برای او به گورستان بقیع خانه بنیاد نهاد و نام آن بیت‌الاحزان برنهاد و فاطمه، شب و روز در فراق سید می‌گریست تا آنکه به خدا نزدیک شد.

پس اینکه آنجا محل گریه و زاری بوده، منبع قابل اتکایی ندارد و بدتر آن است که این مطلب، نخستین بار در اواخر قرن هفت بیان شده است. بنابراین شاید بتوان گفت این مطالب در کنار گزاره‌هایی که از منابع معتبر دست اول در اختیار داریم، مسجد بودن این مکان را بیشتر تقویت می­کند.

نخستین کسی که به مسجد بودن این مکان اشاره کرده، ابن شبه (م 262ق) است که می‌گوید فاطمه بنت اسد، در جای یک مسجد دفن شده است. بعد از او نویسنده­ای ناشناس در نیمه دوم قرن چهار به این مسجد اشاره کرده است و پس از او مرحوم شیخ صدوق است که توصیه می‌کند پس از زیارت ائمه به مسجدی که در کنار قبور اهل بیت قرار دارد بروید و نماز زیارت را در آنجا اقامه کنید. بعد از مرحوم شیخ صدوق، غزالی است که درباره زیارت مدینه می‌گوید: مستحب است زائر روزانه بعد از زیارت پیامبر، با تأسی به ایشان، بقیع را زیارت کند و در مسجد فاطمه نماز بگزارد. بعد از او ابن بشکوال، از مورخین و محدثین اندلس در سال 534 قمری است که می‌گوید: قبر ابوهارون زاهد، کنار مزار امام حسن است و مقابلش مسجد فاطمه قرار دارد. بعد از او ابن مازه در سال 552 قمری گفته که اینجا مسجد است. سخاوی (م 902ق) و کسانی بعد از او نیز به مسجد بودن این مکان اذعان کرده­اند.

آقای خامه‌یار: یک سند هم من بگویم. مرحوم مجلسی در جلد 96 بحار الانوار که کتاب الحج است، مناسک‌نامه‌ای را آورده و برخلاف شیوه‌اش که روایات را تقطیع، و اجزای آن را در ابواب مختلف توزیع می‌کند، این مناسک‌نامه را یکجا نقل کرده و گفته است که این مناسک‌نامه را که ویژگی‌هایی دارد، از پایان یک نسخه فقه الرضویه نقل می‌کند. طبق بررسی‌ای که خودم انجام دادم، قدمت این رساله را مي‌توان حدوداً قرن چهار یا پنج تعیین کرد. در این مناسک‌نامه به بخش بقیع که می‌رسد، بعد از توصیه به زیارت حرم پیامبر، می‌گوید: «ثُمَّ أْتِ قُبُورَ السَّادَةِ بِالْبَقِيعِ وَمَسْجِدَ فَاطِمَةَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْن‏ وَزُرْ قَبْرَ حَمْزَةَ وَقُبُورَ الشُّهَدَاء ...».[4] بنابراین در اینجا نیز از مسجد فاطمه نام برده شده است.

آقای ابوطالبی: وقتی اینها را کنار هم قرار می‌دهیم، به این نتیجه قطعی می‌رسیم که این مکان در طول تاریخ به عنوان مسجد شناخته می‌شده است؛ حتی زمانی که به آن بیت‌الحُزن یا بیت‌الاحزان می‌گفته‌اند. یکی از وجوهش نیز این است که تأکید می‌کردند مستحب است وقتی به بقیع رفتید، در این مکان نماز بخوانید. همه اینها نشان می‌دهد که اینجا مسجد بوده است.

یکی از حضار: اینجا از چه زمانی مسجد بوده است؟

آقای ابوطالبی: از همان ابتدا؛ یعنی قبل از اینکه آنجا را به عنوان قبر فاطمه بشناسند، مسجد بوده است. اما از چه زمانی و چرا؟ آنچه از منابع به دست می‌آید، این است که آنجا محل عبادت صدیقه طاهره (علیها السلام) و مسجد خانه امیرالمؤمنین بوده است. اما اینکه خانه امیرالمؤمنین در بقیع کجاست، بحث مستقلی را می‌طلبد. ولی اجالاً بگویم که به لطف خدا موفق شدیم حدود آن را مشخص کنیم و طبق یافته‌های ما، مسجد فاطمه بخشی از خانه امیرالمؤمینن در بقیع بوده است. این خانه همان دار علی است، نه بیت فاطمه. بیت فاطمه، همان اتاق کوچکی است که در کنار حجره پیغمبر قرار داشته است. دار علی متعلق به اواخر دوران حیات شریف پیامبر است؛ یعنی زمانی که پیامبر زنده بودند، امیرالمؤمنین، صدیقه طاهره و فرزندانشان در این خانه زندگی می‌کردند و این مسجد، داخل خانه امیرالمؤمنین و محل عبادت صدیقه طاهره (علیها السلام) بوده است. شیخ صدوق در باب زیارت قبور بقیع در کتاب الحج، بعد از بیان زیارتنامه ائمه مدفون در بقیع می‌فرماید: در مسجدی که آنجاست، هشت رکعت نماز زیارت بخوان که گفته می‌شود آنجا محل عبادت صدیقه طاهره بوده و ایشان آنجا نماز اقامه کرده است.[5]

پس اساساً چون اینجا مسجد داخل خانه امیرالمؤمنین و محل عبادت صدیقه طاهره بوده، به مسجد فاطمه معروف شده است. اما بعدها به قبر فاطمه معروف می‌شود. اما این فاطمه چه کسی است؟ در همان مقاله هم گفته‌ام که این فاطمه، فاطمه بنت اسد است، نه فاطمه بنت رسول الله؛ چون اینجا مزار فاطمه بنت اسد است و امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتی خواستند خانه خود را در بقیع بنا کنند، مزار مادرشان را هم داخل این خانه قرار دادند و بعد آنجا محل عبادت صدیقه طاهره می‌شود؛ به عبارت دیگر صدیقه طاهره در کنار مزار مادرهمسرشان عبادت می‌کردند. البته باید توجه داشت که قبر فاطمه بنت اسد قبل از بنای این مسجد وجود داشته و در زمان دفن او در سال چهار هجری قمری در اینجا چیزی نبوده است و بقیع هنوز شکل قبرستان پیدا نکرده بود. بقیع، بعد از دفن ابراهیم در سال دهم هجری به قبرستان تبدیل شد. اما در زمان دفن فاطمه بنت اسد، این مکان، محوطه‌ای بود که به شخص خاصی تعلق نداشت و بعدها امیرالمؤمنین در آنجا خانه‌ای ساخت و این محل، مسجد داخل خانه امیرالمؤمنین شد.

بعضی می‌گویند اینجا قبر فاطمه بنت رسول الله است. همان طور که آقای خامه‌یار هم فرمودند، اگر به منابع تاریخی نگاه کنید، حتی میان شیعیان هم مرسوم بوده است که هنگام زیارت بقیع، به بیت‌الاحزان می‌رفتند و آنجا را به عنوان مزار فاطمه زهرا زیارت می‌کردند. اما اینجا از زمان خود امیرالمؤمنین مسجد بوده است؛ زمانی که صدیقه طاهره زنده بوده و عبادت می‌کرده. در منابع دیگری آمده است که اینجا همان مکانی بوده که امیرالمؤمنین بر پیکر صدیقه طاهره نماز اقامه کرده است.

یکی از حضار: فاطمه زهرا همین جا از دنیا رفته است؟

آقای ابوطالبی: عده‌ای معتقدند محل قبض روح صدیقه طاهره همین جا بوده است. برخی، مانند ابوالعباس حسنی (م 353ق)، معتقدند فاطمه زهرا (علیها السلام) در بیت فاطمه از دنیا رفته و سپس پیکر ایشان را به دار علی آورده و در آنجا او را غسل داده و بر پیکر مطهرش نماز اقامه کرده و بعد ایشان را اینجا یا جای دیگری از بقیع یا در روضه نبوی دفن کرده‌اند. البته اینکه اینجا مدفن صدیقه طاهره باشد، با اعتقاد غالب در شیعه که مدفن ایشان را روضه نبوی می‌دانند، ناسازگار است. بنابراین به عقیده بنده نظر صائب و درست، همین است که جناب آقای خامه‌یار به عنوان نظریه‌شان فرمودند که آنجا مدفن فاطمه بنت اسد است.

بنابراین درباره قبر ششمی که در بقعه اهل بیت وجود دارد و ما در همه نقشه‌ها می‌نویسیم مزار فاطمه بنت اسد و اهل سنت آن را قبر فاطمه بنت رسول الله می‌دانند، نه ما درست می‌گوییم و نه آنها. اساساً از اول چنین قبری وجود نداشته؛ یعنی کسی این قبر را گزارش نکرده است. مزار امام حسن مجتبی و قبر عباس در طول تاریخ همیشه در همین مکان گزارش شده است. اما ابن نجار (م 643ق) اولین شخصی است که از قبر ششمی در بقعه اهل بیت خبر داده و آن را به عنوان قبر فاطمه زهرا مشخص کرده است. قبل از او، آن مکاشفه‌ای که آقای خامه‌یار گفتند، رخ داده و جایگاه قبر فاطمه زهرا برای آن صوفی معلوم شده است. ولی باز هم کسی مشخص نکرده بوده که این قبر، همان است. اولین کسی که جای مشخصی را به عنوان قبر فاطمه زهرا در بقعه اهل بیت تعیین کرده، ابن نجار است. مستند او نیز یک سنگی بوده که می‌گوید روی آن نوشته شده بوده: «هذا قبر فاطمه». بعد از او به مرور این قبر ششم در بقعه اهل بیت تثبیت می‌شود. اما شیعیان به دلیل روایاتی که حتی در منابع اهل سنت نیز هست، معتقد شدند که این قبر برای فاطمه بنت اسد است؛ چون امام حسن (علیه السلام) را در کنار فاطمه بنت اسد دفن کردند. پس این قبر، قبر فاطمه زهرا نیست.

بنابراین شیعیان معتقد شدند این قبر متعلق به فاطمه بنت اسد است و اهل سنت آن را به فاطمه زهرا (علیه السلام) منتسب دانستند و این مطلب به مرور تثبیت شد؛ تا جایی که الان همه ما قبر ششم در قبله مزار اهل بیت را به عنوان قبر فاطمه بنت اسد می‌شناسیم. درحالی‌که قبر فاطمه بنت اسد در مسجد فاطمه است که به آن بیت‌الاحزان گفته‌اند.

نکته مهم مسجد بودن اینجا، این است که تعدادی از بزرگان اهل سنت در طول تاریخ، جایی در قبرستان بقیع را مسجد دانسته‌اند که این سیره متشرعه، خلاف نظر وهابیت است. زمانی که اینجا بخشی از خانه امیرالمؤمینن بود، هنوز بقیع قبرستان نشده بود. ولی بعدها که بقیع قبرستان شد، بزرگانی از فقهای اهل سنت به نماز خواندن در این مسجدی که دیگر در قبرستان قرار گرفته بود، سفارش می‌کردند. این مطلب می‌تواند برای ما کارکرد کلامی داشته باشد. بنابراین مسجد بودن اینجا و سفارش به نماز خواندن در این مسجد، مهم است. در بقیع سه مسجد وجود داشته که به هر سه آنها بی‌محلی و بی‌مهری شده است و این مسجد، یکی از آنهاست.

یکی از حضار: منظورتان از مسجد فاطمه، جایی غیر از این قبری است که الان قبر فاطمه بنت اسد است؟

آقای ابوطالبی: ساختمانی که پشت بقعه اهل بیت است و امروزه بیت‌الاحزان نام دارد، در واقع همان مسجد فاطمه است که مزار فاطمه بنت اسد در آنجاست.

یکی از حضار: الان هم مزار فاطمه بنت اسد است؟

آقای ابوطالبی: بله؛ مزار ایشان همین جاست. اما الان چیزی از آن مشخص نیست. برای بنده بسیار مهم بود که جای دقیق مسجد فاطمه یا بیت‌الاحزان را از دل منابع مختلف پیدا کنم که بحمدالله موفق شدم. این مسجد در فاصله سی متری جنوب شرقی بقعه اهل بیت قرار داشته و قبر فاطمه بنت اسد نیز همان جاست.

یکی از حضار: در تاریخ داریم که فاطمه بنت اسد در خانه عقیل دفن شد.

آقای ابوطالبی: این را کجا گفته‌اند؟ سندش را بفرمایید.

ـ الان سندی به نظرم نمی‌رسد که بگوییم. ولی این ذهنیت تاریخی وجود دارد.

آقای ابوطالبی: شاهدتان چیست؟

ـ یکی اینکه گفته‌اند: «دفنت فی بیت عقیل»؛ ولی شما می‌فرمایید فاطمه بنت اسد در خانه امیرالمؤمنین دفن شده است که با ذهنیت تاریخی ما تطابق ندارد. دیگر اینکه شما می‌فرماید قانون نانوشته‌ای وجود داشته که آثار امیرالمؤمنین را حذف کنند. پس چطور اینجا که جزئی از خانه امیرالمؤمنین بوده و فاطمه زهرا آنجا عبادت می‌کرده، به مسجد تبدیل شده و این مسجد باقی مانده است؟

آقای ابوطالبی: اتفاقاً عرض بنده این بود که با وجود اینکه این مسجد در بقیع وجود داشته، اما مورخین بزرگ مدینه، آنهایی که وقتی تاریخ مدینه را می‌نوشتند حتی سنگریزه‌های کف بقعه مالک را نیز توصیف می‌کردند، هیچ اشاره‌ای به وجود این مسجد نکرده‌اند.

ـ پس چطور شد که اسم مسجد روی این مکان باقی ماند؟

آقای ابوطالبی: در این باره، و اینکه امام حسن وصیت کردند کنار فاطمه بنت اسد دفن شوند، به طور مفصل در مقاله «کاوشی پیرامون مدفن فاطمه بنت اسد» صحبت کرده‌ام و دوستان را به آن ارجاع می‌دهم.

ـ شما می‌گویید این مسجد با بقعه اهل بیت سی متر فاصله دارد!

آقای ابوطالبی: سی متر فاصله زیادی نیست. به اندازه سی قدم است.

یکی از حضار: به فرض صحت این روایت که امام حسن وصیت کردند من را کنار مادرم به خاک بسپارید، این محلی که می‌گویید قبر فاطمه بنت اسد است و آن را داخل خانه امیرالمؤمنین می‌دانید و معتقدید مسجدِ این خانه بوده است، با این فاصله‌ای که می‌گویید، جور در نمی‌آید و از نظر تاریخی نمی‌شود به نتیجه‌ای رسید؟

آقای ابوطالبی: دیگران هم این اشکال شما را داشته‌اند. قبر فاطمه بنت اسد کنار قبر ائمه است و آنجا مسجد فاطمه، خانه امیرالمؤمنین و بیت‌الاحزان است. البته با توجه به اینکه فاصله بین این دو بقعه حدود سی متر است، اینکه بگوییم یک خانه بوده و همه‌اش یکی بوده، دشوار به نظر می‌رسد. اینکه بگوییم امام حسن در کنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شده و بعد سی متر آن طرف‌تر را نشان بدهیم، با هم سازگار نیست.

آقای سامانی: در تأیید سخنان آقای ابوطالبی مبنی بر اینکه بقیع در آغاز هجرت پیامبر اکرم قبرستان نبوده، باید بگویم که در سال‌های اولیه هجرت، قبرستان به این شکل نبوده و سمت نزدیک به مسجد پیامبر اکرم، جزء اقطاعات نبوی بوده که ایشان به برخی از صحابه واگذار کردند و از جمله زبیر و حضرت علی، اقطاعی دریافت کردند و احتمال دارد در آنجا خانه‌ای ساخته باشند. اتفاقاً مدفن عثمان بن مظعون یا اسعد بن زراره، به عنوان نخستین کسی که در بقیع دفن شده است، در نیمه انتهایی بقیع بوده و لذا بقیع، بعدها به این سمت امتداد پیدا کرده و تا نزدیک مسجد نبی پیش آمده است.

ضمناً این سؤال مطرح می‌شود که رابطة «دار علی» با «دار عقیل» چیست؟ آیا این دو، یکی بوده‌اند، یا اینکه با هم فاصله داشته‌اند؟ چون این طور که شما می‌فرمایید، گویا دو خانه بوده که نزدیک به هم بوده‌اند.

آقای ابوطالبی: دار عقیل و دار علی به هم چسبیده بوده‌اند.

آقای خامه‌یار: ‌ای کاش دوستان الان وارد بحث خانه امام علی نمی‌شدند؛ چون بحث مفصلی است که جلسه مستقلی می‌خواهد و بحث فعلی را از روندش خارج می‌کند. اما درباره خانه امام علی و عقیل باید بگویم که با نظر آقای ابوطالبی موافق نیستم. این نظریه که مسجد مورد بحث جزو خانه امام علی بوده است، به دلیل متقنی نیاز دارد.

بحث من بر این متمرکز بود که این مکان در قرون اولیه به عنوان مسجد فاطمه، آن هم فاطمه بنت اسد، شناخته می‌شده است. ولی در دوره‌های بعدی، باورهایی مبنی بر منسوب بودن این مکان به فاطمه زهرا شکل گرفت. درباره عبارت شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه نیز که یکی از شواهد آقای ابوطالبی برای این نظریه بود که آنجا محل عبادت بوده است، باید بگویم نمی‌توانیم آن را به عنوان سند تاریخی در نظر بگیریم؛ زیرا ممکن است آن هم بر اساس یک باور رایج در آن دوره بیان شده باشد. بنابراین نمی‌توانیم به آن استناد کنیم و بگوییم آنجا هم حتماً محل عبادت حضرت فاطمه بوده است. بر خلاف آقای ابوطالبی که محل عبادت حضرت فاطمه و محل قبر فاطمه بنت اسد را یکی دانستند، نظر من این است که آنجا فقط می‌تواند مدفن فاطمه بنت اسد باشد.

ـ پس چگونه مسجد را درست می‌کنیم؟ از طرفی عبادتگاه حضرت زهرا بوده است و از طرفی آن را مسجد می‌نامید؟

آقای ابوطالبی: اگر شما این نظر من را که آنجا محل عبادت صدیقه طاهره بوده است رد کنید، باید مسجد بودنش را به گونه‌ای ثابت کنید.

آقای خامه‌یار: مستند من برای مسجد دانستن آنجا این عبارت ابن شبه است که می‌گوید: «فحفر في‏ موضع‏ المسجد الذي‏ يقال له اليوم قبر فاطمة، ثم لحد لها».[6]

شواهد گوناگونی در منابع تاریخی داریم که نشان می‌دهد مساجدی بوده‌اند که روی قبری بنا شده‌اند و این مسجد هم روی قبر فاطمه بنت اسد ساخته شده است. بنابراین نظر من این است که این مسجد، بعدها روی قبر فاطمه بنت اسد ساخته شده است.

حاج آقای رضایی: جناب خامه‌یار، شما در ابتدای سخنانتان فرموديد این قبه‌ای که نزدیک مرقد ائمه قرار دارد، بیت‌الاحزان معروف نیست. آیا می‌خواستید بفرمایید که بیت‌الاحزان نزدیک قبه ائمه است، ولی جناب آقای ابوطالبی مطلب دیگری فرمودند؟

آقای ابوطالبی: نه؛ ایشان گفتند آنچه در انتهای بقیع هست و به عنوان مزار فاطمه بنت اسد شهرت یافته، درست نیست.

آقای خامه‌یار: موضوع بحث من تحول باورها بود و می‌خواستم بر این مطلب تأکید کنم که باورهای رایج درباره بیت‌الاحزان، در طول زمان، تحول پیدا کرده است؛ به این صورت که باور رایج در سده ششم درباره بنای مزبور، این بوده که آنجا محل گریه و زاری حضرت زهرا بوده است. ولی قبل از آن، باور رایج این بوده که حضرت علی در آنجا روی حضرت زهرا نماز خوانده یا به عبارتی که ایشان آوردند، محل عبادت حضرت زهرا بوده است. ولی وقتی به قبل‌تر از آن می‌رویم، ملاحظه می‌کنیم که آنجا مسجدِ قبر فاطمه بنت اسد بوده است.

آقای بهرامیان: باور رایج ما همین است.

آقای خامه‌یار: نه؛ باور رایج ما این است که آنجا بیت‌الاحزان است.

حاج آقای حیدری: می‌شود به کلام ابن شبه دوباره توجه کنید که می‌گوید: «...دفن العباس بن عبدالمطلب عند قبر فاطمه بنت اسد». «عند» یعنی کنارش. تفسیر این مطلب به فاصله سی متر مشکل است.

آقای ابوطالبی: «عند» به معنای کنار است. اما وقتی مجموع روایات مربوط به دفن فاطمه بنت اسد و گزاره­های تاریخی و شواهد موجود را کنار هم بگذارید، به همین مطلبی که گفتم، می‌رسید.

ـ این طوری نیست.

ـ شما فرمودید حتی اهل سنت توصیه می‌کردند در این مسجد نماز بخوانید. کدام مسجد؟ مسجدی که چه کسی در آن نماز می‌خوانده؟

آقای ابوطالبی: همین مسجد فاطمه.

ـ برای چه اهل سنت می‌گویند در آن نماز بخوانید؟ آیا تقدس داشته است؟

آقای ابوطالبی: بله؛ آن را به عنوان مسجد قبول داشته‌اند و برای همین به اقامه نماز در آن سفارش می‌کرده‌اند.

ـ معمولاً مکان‌هایی را که پیامبر نماز می‌خواندند، مسجد می‌کردند. بعد به دلیل تبرک حضور و نماز پیامبر در آن مکان، توصیه می‌کردند که در آنجا نماز بخوانید. اما اینکه بگوییم حضرت زهرا یا حضرت امیر در آنجا نماز می‌خوانده‌اند و اهل سنت به این دلیل به نماز خواندن در آنجا سفارش کرده‌اند، این دشوار است.

آقای ابوطالبی: در مدینه معمولاً مسجد آنجایی بوده که پیغمبر در آن نماز ‌خوانده­اند. قبایل مدینه به صورت پراکنده زندگی می‌کردند، آن قسمتی که مختصر تمرکزی داشته، همین بخش مسجدالنبی بوده است. الباقی همه پراکنده بوده‌اند و هر قبیله‌ای برای خودش مسجدی داشته است. بعضی از این قبایل که موفق شدند پیامبر را بیاورند تا در مسجدشان نماز بخواند، مسجدهایشان معروف شد. اما خیلی‌ها هم موفق به این کار نشدند و مساجدشان به آن شهرت نرسید. ولی به هر حال مسجد داشتند. در مورد مسجد فاطمه باید بگویم اصل مسجد بودن آن و اینکه آنجا را به عنوان مسجد می‌شناختند، مهم است. البته وجه مسجد بودنش این نیست که پیامبر در آنجا نماز می‌خوانده، تا شما اشکال کنید: «چطور جایی را که حضرت زهرا نماز می‌خواندند، به عنوان مسجد می‌شناختند؟» اینجا مسجدِ خانه آنها بوده است.

اگر شما همه اینها را هم قبول نکنید، ولی یک چیز ثابت است و آن اینکه اهل سنت اینجا را به عنوان مسجد می‌شناختند. اینکه در یک قبرستان، جایی به عنوان مسجد وجود دارد و فقهای اهل سنت سفارش می‌کنند که در این مسجد نماز بخوانید، این مهم است. حالا اینکه شما نخواهید سخن مرا بپذیرید، خدشه‌ای در مسجد بودن اینجا رخ نمی‌دهد. آنچه برای ما مهم است، مسجد بودن اینجاست.

ـ آخر انتسابش به پیامبر ثابت نمی‌شود.

آقای ابوطالبی: لازمی وجود ندارد که هر مسجدی در مدینه هست، مربوط به پیغمبر باشد. بايد این ذهنیت اصلاح شود.

آقای سامانی: تلازمی هم با عبادتگاه بودن ندارد؛ زیرا مساجدی به نام ابوبکر و عمر و... وجود دارد که شاید آنها یک رکعت هم در آن نماز نخوانده باشند؛ ولی به عنوان یادبود به نامشان ثبت شده است. در اینجا هم شما نمی‌توانید به صرف اینکه این مسجد به نام فاطمه است، اثبات کنید که عبادتگاه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) بوده و به این دلیل، مسجد شده است.

آقای ابوطالبی: من همین را عرض می‌کنم. بر اساس تحقیقاتی که در انبوه منابع داشتم، به این نتیجه رسیدم که چون صدیقه طاهره در اینجا عبادت می‌کرده، اینجا مسجد شده است. حال اگر شما این نظر را قبول ندارید، آن را به صورت مستدل و با شواهد تاریخی رد کنید. البته اگر این مطلب را ـ که این مکان، محل عبادت صدیقه طاهره بوده است ـ رد کنید، مسجد بودن اینجا رد نمی‌شود؛ به عبارت دیگر وجه مسجد بودنش را می‌توانید رد کنید، ولی مسجد بودن آن رد نمی‌شود.

آقای حسینی: درباره مسجد بودنش این سؤال پیش می‌آید که آیا چنین نیست که اسمش را مسجد گذاشتند تا بیت‌الاحزان را از ذهن‌ها پاک کنند؟

آقای ابوطالبی: اتفاقاً برعکس. درباره اینکه اینجا محل گریه و زاری بوده، در منابع اولیه چیزی پیدا نکردیم. اگر شما در منابع اولیه چیزی در این باره پیدا کردید، بیاورید. من دقیقاً عکس این را عرض کردم و گفتم که اینجا مسجد بوده؛ ولی برای اینکه مسجد بودنش را از بین ببرند، اسم بیت‌الحُزن یا بیت‌الاحزان روی آن گذاشتند.

حاج آقای رضایی: نکته اول اینکه طبق گفته حضرت عالی و آقای دکتر خامه‌یار، اینجا قبلاً قبرستان نبوده و بنابراین مسجد شدنش قبل از قبرستان شدن آن اتفاق افتاده است. بعد هم که قبرستان شده، نمی‌توانستند عنوان مسجد را از آن بردارند. لذا آن شبهه کلامی را نمی‌توانیم از این طریق جواب بدهیم.

نکته بعدی اینکه مسجد شدنش ممکن است به این علت باشد که اینجا قبل از رحلت پیامبر اکرم، منزل حضرت فاطمه زهرا بوده و در آن عبادت می‌کرده‌اند. بعد از رحلت حضرت و در زمان‌های بعد، چون اینجا محل عبادت بوده، مسجد فاطمه زهرا شده است.

آقای ابوطالبی: من هم همین را عرض کردم.

آقای خامه‌یار: نظر شخصی خود من این است که اینجا ظاهرش شبیه مسجد بوده است. چون بحث گنبد و بنای روی قبر از سده سوم به بعد شکل گرفته است. بنابراین بسیاری از گنبدها و بناهایی که روی قبور داریم، مربوط به دوره‌های متأخر است. حتی درباره قبور ائمه بقیع نیز اولین گنبد حدوداً در اواخر قرن پنجم روی آن ساخته شده است.

ـ پیغمبر اکرم در خانه‌اش دفن شد. آیا ائمه بقیع هم این گونه بوده‌اند که در خانه‌شان دفن شده‌اند یا فضای باز بوده است؟

ـ آقای ابوطالبی: بله؛ این گونه بوده است. از ائمه بقیع که بگذریم، در همین جا کسانی بودند که زیر سقف دفن شدند.

ـ پس فاطمه بنت اسد در خانه دفن شدند؟

آقای ابوطالبی: نه؛ اول که فاطمه بنت اسد دفن شد، در اینجا هیچ چیزی نبوده است.

آقای خامه‌یار: من می‌خواستم همین را عرض کنم. اینجا را به این دلیل مسجد نامیده‌اند که از ابتدا به شکل مسجد ساخته شده و شکل به وجود آوردن آن از اول مسجد بوده است؛ یعنی آن زمانی که مسجد فاطمه ساخته شده، اصلاً گنبدسازی در اسلام رواج نداشته است. برای همین شاید تا دوره‌هایی، تنها بنای بقیع، همین بنایی بوده که به نام مسجد فاطمه شناخته می‌شده و بعداً که این همه گنبد ساخته شد، به اسم قبه نامیده شده است.

آقای سامانی: مساجد در اسلام معروف‌اند؛ مثلاً در مسجدالنبی مشخص است که پیامبر در کجای آن نماز خوانده‌اند؛ چون مسجد معروفی است. ولی این مسجد فاطمه چقدر در منابع معروف است؟ درست است که ممکن است مسجد کوچکی بوده باشد، ولی اگر مسجد بوده، باید در منابع انعکاس می‌داشته تا با استناد به آنها بگوییم اینجا مسجد بوده است. آیا این نکته مد نظر شما بوده است؟

ـ آقای ابوطالبی: در زمان پیامبر این مرسوم بوده که هرکسی در خانه خود یک محل عبادت داشته است؛ کما اینکه در روایات ما هم به این موضوع توصیه شده است.

حاج آقای رضایی: ولی عنوان مسجد به آن نمی‌دهند.

آقای ابوطالبی: اصل اینکه در خانه‌هایشان محل عبادت داشته‌اند، مورد قبول است. حتی بعضی‌ها در قبیله‌هایشان مسجد می‌ساختند. اما مسجد بودن اینجا را با یک گزاره نمی‌شود اثبات کرد. ولی وقتی گزاره‌های متعدد را کنار هم بچینید، مجموعه آنها نشان می‌دهد که اینجا مسجد بوده است.

ـ به ویژه اینکه به مسجدالنبی بسیار نزدیک بوده است.

آقای خامه‌یار: من به این حرف یک نقدی دارم. برای ما که در این زمان هستیم، این مسافت بسیار نزدیک به نظر می‌رسد. ولی در آن زمان همین مسافت‌ها مهم بوده است.

ـ به خصوص که مدینه کوچه، پس کوچه زیاد داشته است.

آقای خامه‌یار: بله. ما نمی‌توانیم تسامح‌های امروزی خودمان را بر مطالب تاریخی، تطبیق دهیم. اگر بگوییم مسجد در قرن سوم ساخته شده است، دیگر این مشکل پیش نمی‌آید که چرا در منابع تبلور نداشته است.

آقای سامانی: شما ادعا کردید که گویا اهل سنت برای اینکه نام مسجد را تحت‌الشعاع قرار دهند، نام مسجد فاطمه را به بیت‌الحُزن یا بیت‌الاحزان تغییر دادند. چرا باید این کار را بکنند؟ اینکه به ضررشان تمام می‌شود و اثبات‌کننده نظر شیعیان درباره ظلم به حضرت فاطمه خواهد شد؟

آقای ابوطالبی: حضرت صدیقه طاهره پس از رحلت پیغمبر ناراحتی می‌کردند و این حزن و ناراحتی از شخص خلیفه نیست؛ ناراحتی از رحلت پیامبر است. تصریح دارد به اینکه برای پیغمبر ناراحتی می‌کرد.

ـ خود حضرت می‌فرماید: «فقد النبی و ظُلم الوصی».

آقای ابوطالبی: اینکه شما می‌گویید، در روایات شیعی است. شما نمی‌توانید از روایات شیعی استفاده کنید. اهل سنت می‌گویند: «فاطمه زهرا به اینجا می‌رفته و در فقدان پیامبر گریه و زاری می‌کرده است». فقدان پیغمبر، نه ظلم وصی. پس این ابراز حزن به ضرر اهل سنت نیست؛ چون اهل سنت به مسئله «ظلم الوصی» معتقد نیستند.

آقای سامانی: اگر اینجا خانه حضرت زهرا و عبادتگاهشان بوده که بعد مسجد بیت‌الحَزن نام گرفته، دیگر این مطلب جا نداشته که به ایشان بگویند یا شب گریه کن یا روز؛ زیرا این اعتراض در صورتی صحیح است که آن حضرت در فضای باز عزاداری کرده باشند؛ نه در خانه خود.

آقای ابوطالبی: در اصل اینکه می‌گویند به حضرت زهرا گفته شد یا شب گریه کن یا روز، خدشه وارد است. اساتید معظم و پژوهشگران پژوهشکده حج و زیارت، لطفاً این را بیاورند که در کدام منابع دست اول تاریخی آمده است که به صدیقه طاهره گفتند: «یا شب گریه کن یا روز»؟ باید احساسات را کنار بگذاریم و نترسیم. در این گونه مباحث، وقتی علمی کار کنیم، مبانی ما دقیقاً تثبیت می‌شود. نه اینکه اگر احساساتمان را کنار بگذاریم، پایمان سست می‌شود. من در منابع دست اول پیدا نکردم که به صدیقه طاهره گفته باشند: یا شب گریه کن یا روز.

آقاي سامانی: خودتان اثبات کردید که اهل سنت گفته‌اند بیت‌الاحزان محل سوگواری حضرت زهراست.

آقای ابوطالبی: اینکه اینجا محل حزن و اندوه بوده، همه‌اش در منابع متأخر است؛ منابع قرن هفت به بعد. حتی در منابع دست اول تاریخی شیعه هم این را نداریم. اگر منبع این مطلب را پیدا کردید، من حتماً به نوشته خودم اضافه می‌کنم.

آقاي ساجدی: شاید گفتن این نکته بد نباشد که در مدینه، حداقل در صدر اسلام، ظاهراً برای هر اتفاقی که رخ می‌داده است، مسجدی به عنوان بنای یادبود آن اتفاق می‌ساختند؛ مثل مساجد سبعه. نه اینکه الزاماً کسی آنجا نماز خوانده باشد. نمی‌شود بگوییم هر کسی در مسجد خودش نماز می‌خوانده است. بلکه هر کسی که فداکاری‌هایی کرده بود، برای یادبودش مسجدی می‌ساختند. پس این منافاتی ندارد که نزدیک مسجد پیغمبر و به خاطر حضرت زهرا یا به خاطر فاطمه بنت اسد مسجدی ساخته شود.

آقای ابوطالبی: این هم نکته خوبی است.

آقای ابوطالبی: نکته پایانی من این است که اگر خواستیم تاریخ صدر اسلام و به خصوص مدینه را بررسی کنیم، باید عینک قرن پانزدهم را از چشمانمان برداریم و عینک قرن یکم به چشم بگذاریم. اگر مسائل قرن اول را با دید قرن یکم بنگریم، خیلی چیزها تغییر می‌کند. ما بسیاری از مباحث تاریخی، به خصوص مباحث مربوط به صدر اسلام و شهرهای مدینه و مکه را با تصورات امروزی و شنیده‌های پیشینی خودمان می‌سنجیم. بسیاری از باورهای امروز ما برای دوره قاجار است.

ـ مطالب شما صرفاً در حد فرضیه مانده و اثبات نشده است. اینکه می‌فرمایید چون آنجا به امام علی منسوب بوده، تلاش می‌کردند مسجد بودن آن را از بین ببرند و به فراموشی بسپارند، از نظر تاریخی قابل اثبات نیست؛ مگر اینکه شواهد دقیقی بیاورید. این نظر، گونه‌ای توهم توطئه است. بالأخره نظری است؛ ولی علمی نیست؛ مگر اینکه شاهدی بیاوریم.

آقای ابوطالبی: شما درست می‌فرمایید. شاید نتوان آنچه را درباره محو آثار امیرالمؤمنین عرض کردم، به عنوان یک نظریه علمی مطرح کرد؛ با این حال وقتی شما موارد متعددی از این دست داشته باشید و آنها را کنار هم بگذارید، از مجموع آنها به این مطلب می‌رسید. یکی از آنها بیت‌الاحزان، و دیگری قبر اسماعیل است. چند مورد دیگر نیز وجود دارد که وقتی اینها را کنار هم می‌گذاریم و نوع مواجهه مورخان مدنی و علمای اهل سنت را با آنها به صورت یکجا می‌بینیم، از وحدت رویه موجود بین آنها به این نتیجه می‌رسیم که گویا یک قانون نانوشته­ای در این خصوص وجود داشته است.

جمع‌بندی

آقاي نجاتی: به عقیده جناب آقای دکتر خامه‌یار، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد بقعه‌ای که به بیت‌الاحزان مشهور است، مدفن فاطمه بنت اسد است. آقای دکتر ابوطالبی هم افزودند که اینجا مکانی منسوب به فاطمه زهرا (علیها السلام) بوده است؛ با این تفسیر که در بیت امیرالمؤمنین قرار داشته و محل عبادت فاطمه زهرا بوده است.

بحث درباره کارکرد بیت‌الاحزان بود و اینکه بیت‌الاحزانی وجود داشته است. آن روایت مجلسی هم که می‌گوید آن خانه، مخصوص حزن بوده یا مکانی منتسب به فاطمه زهرا بوده و مدفن فاطمه بنت اسد است، شواهد تأییدکننده این باور است. بر فرض رد این گزارش نمی توان، به صرف رد اعتبار روایت مجلسی اصل مکان منسوب به حضرت فاطمه را نفی کرد بلکه مکانی منسوب به آن حضرت وجود دارد حالا یا با کارکرد بیت الاحزانی یا کارکرد دیگر که باید اثبات شود.

نکته‌ای درباره مباحث تاریخی عرض کنم و آن اینکه درست است که ما باید گزارش‌های موجود را نقد کنیم و در مورد بیت‌الاحزان نیز با یک باور قرن پانزدهمی سر و کار داریم که گرایش‌های مذهبی و سیاسی خیلی وقت‌ها به آن دامن زده است، اما در عین حال یکی از اسناد تاریخی باورهای موجود در یک منطقه، شواهد بومی آن منطقه است. درباره بیت‌الاحزان ما می‌بینیم این بقعه در قرن چهاردهم و پانزدهم وجود داشته و در قرن هفتم هم بحث بیت‌الاحزان مطرح شده و روایت شیعی هم در تأیید آن داریم که مجلسی درباره آن گفته است: «منقول عن کتاب لیس من المعول علیه». (البته جای این بحث نیز هست که آیا منظور مجلسی از «لیس من المعوّل علیه»، کتابی است که اصلاً نمی‌شود به آن اعتماد کرد، یا اینکه فقط از اصول مورد تعویل که در بحث‌های حدیثی به آن استناد می‌شود، نبوده است). اما یک رحله اندلسی نیز این گزارش مجلسی را که از فضه نقل شده است، تأیید می‌کند. بله؛ شاید اگر بخواهیم گزارش مجلسی را از نظر ساختار روایتی ملاحظه کنیم، رگه‌هایی از حکایت و افسانه‌سرایی در آن باشد. اما شواهد تأییدکننده متعددی هم دارد. لذا دیگر نمی‌توانیم این مطلب را نفی کنیم؛ زیرا هرچند تاریخ به ما این امکان را می‌دهد که چیزهایی را که الان نیستند، اثبات کنیم، ولی از سوی دیگر چیزهای موجود را، اگر دلایل قاطعی برای نفیش نداشته باشیم، نمی‌توانیم نفی کنیم. بنابراین باوری را که در قرن چهاردهم وجود دارد و در قرن هفتم و ششم هم شواهدی برایش یافت می‌شود اما دلیل قاطعی برای نفی آن وجود ندارد، نمی‌توانم نفی کنیم. باید نسبت به نفی و اثبات بی‌طرف بود؛ نه اینکه چیزی را به دلیل نبود شاهدِ اثبات، نفی کنیم.

آقای ابوطالبی: اشتباه نشود. چیزی نفی نشد.

آقای نجاتی: گفتم بحث تغییر کارکرد است. اما راجع به بحث تغییر کارکرد نکته دیگری هست که دوستان هم به آن اشاره کردند. لااقل برای بنده که متن‌ها را به طور کامل دیده‌ام، مسئله دوگانگی مسجد فاطمه و مقبره فاطمه حل نشد. شما به اندازه‌ای که سزاوار است به نظریه مخالف بها ندادید. به نظر من بهتر بود آقایان این متن را با این دید بررسی می‌کردند که آیا ظاهرش دوگانگی است یا یگانگی؟ بله؛ غیر از متن ابن شبه که از آن برداشت یکی بودن مسجد و مقبره حضرت فاطمه می شود،در سایر متون، احتمال دوگانگی و دو تا بودن مسجد فاطمه و مقبره فاطمه ( حالا یا فاطمه بنت اسد یا فاطه زهرا )، موجود است یعنی ممکن است یکی مال فاطمه زهرا باشد یکی مال فاطمه بنت اسد، و دیگر نمی توان با استناد به مطالب مربوط به مسجد، مقبره را نیز همانجا دانست و مکان را یکی فرض کرد بلکه باید گفت دو مکان وجود دارد یکی مسجد و دیگر مقبره حضرت فاطمه سلام الله علیها.

آقای خامه‌یار: در چندین منبع تاریخی عمدتاً متعلق به اهل سنت روایتی داریم مبنی بر اینکه امام حسن وصیت فرمود که مرا کنار قبر مادرم فاطمه دفن کنید. همین مطلب در ارشاد شیخ مفید آمده است؛ با این تفاوت که فرموده است: کنار جده‌ام فاطمه بنت اسد، یا حتی فرموده است: کنار مادرم.

آقای نجاتی: حتی اگر شما «جده» را هم اثبات کنید، باز هم دلیل نمی‌شود که اینجا بیت‌الاحزان باشد.

آقای خامه‌یار: تنها چیزی که ما در آن روایت می‌توانیم به آن استناد کنیم، عبارت «عند» است.

آقای نجاتی: چون در بقیع برای مقبره، لحد می‌گذارند؛ یعنی گود و عمیق می‌کنند و بعد قبرها را از بغل پر می‌کنند.

آقای ابوطالبی: آقای نجاتی، شما در این موضوعات نمی‌توانید با یک روایت، چیزی را ثابت کنید. حرف بنده و جناب آقای خامه‌یار این است که باید مجموع روایات و گزاره‌های تاریخی و شواهد موجود را کنار هم بگذاریم تا به یک نتیجه مشخص برسیم. درست است که در یک روایت «عند امی» آمده، ولی در چهار روایت دیگر «عند جدتی» آمده است.

آقای نجاتی: ما به «امی» و «جدتی» کاری نداریم. ما می‌گويیم قبر فاطمه بنت اسد باید نزدیک قبر عباس و امام حسن باشد؛ در حالی که بر اساس نظر شما، بین اینها فاصله می‌شود.


[1]. این متن تا کنون چاپ نشده است.

[2]. البته مصحح «حُزن» نوشته، ولی باید «حَزَن» باشد.

[3]. پژوهشنامه حج و زيارت، دوره 3، شماره 2، پاييز و زمستان 1397، ص109-136.

[4]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏96، ص335.

[5]. من لایحضره الفقیه، ج2، ص577.

[6]. تاريخ المدينة المنورة، ج‏1، ص123.

منبع :
منبع :
منبع :
تــــازه هــــا
  • انتشار کتاب «اسناد مکاتبات مسلمانان هندوستان و یمن برای بازسازی بقیع»
  • مأخذشناسی بقیع منتشر شد
  • نشست هم‌اندیشی نهادها و مراکز مشارکت کننده در کنگره بین المللی بقیع برگزار شد
  • مؤلف «بهشت بقیع» الگوی معماری گنبد ائمه بقیع (ع) را از مهترین یافته‌های این کتاب دانست
  • انتشار کتاب «مذاکرات مجلس شورای ملی و سنا درباره بقيع»
  • نشست علمی نقد و بررسی کتاب «بهشت بقیع» برگزار می‌شود
پـــربـــازدیـــدهــــا
  • گزارش کامل « نخستین هم اندیشی ملی بقیع‌پژوهان »
  • فراخوان بانک اطلاعات بقیع‌پژوهان
  • نخستین هم اندیشی ملی بقیع‌پژوهان برگزار شد
  • مشروح مذاکرات نشست علمی «بازشناسی ماهیت تاریخی بیت الاحزان در بقیع»
  • نخستین هم اندیشی ملی بقیع‌پژوهان برگزار شد
  • فراخوان ثبت خاطرات بقیع
حــــدیــــث روز
قم، خيابان 75 متری عمار یاسر، خیابان شهید آیت الّله قدوسی، ساختمان حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، طبقه پنجم
پست الکترونیک: hajj.ziyarat@gmail.com
تلفن تماس: 37186 - 025
نمابر: 37769994 - 025
كد پستی: 3719158489

دسـتـرسـی سـریـع

  • پژوهشکده حج و زیارت
  • کتابخانه دیجیتالی حج
  • ویکی حج
  • سامانه نشریات
  • هیئت علمی و کارشناسان
  • جستجو در کتابخانه
  • دانشنامه حج و حرمین
  • بانک اطلاعاتی نقد وهابیت
  • اطلاعیه و فراخوان ها
  • نقشه سایت

پـیـونـدهــای مـرتـبـط

  • دفتر مقام معظم رهبری
  • بقیع
  • خبرگزاری حج
  • سازمان حج و زیارت
  • لیست همه پیوندها