
برخي از وهابيون، با انکار ايمان به ائمه اثنا عشر (علیهم السلام)، برآنند که شيعيان آن را داخل در ارکان ايمان کنند؛ بلکه بزرگترين رکن آن[1] يا عين آن قرار دادهاند.[2] شيعيان بر اساس بعضي روايات،[3] ثواب در آخرت را مبتني بر ايمان دانستهاند، نه اسلام! بر اين اساس آنها عبارت و شهادت ثالثه «اشهد ان علياً ولى الله» را اختراع کرده و آن را جزء ايمان قرار دادند و در اذان و نماز و تلقين ميت تکرار ميکنند. خود اين اعتقاد دليل بر بطلان مذهب شيعه است؛ زيرا آنها بدون اذن خدا حکم جديدي در دين تشريع کردند؛ چون اين اعتقاد و شهادت در قرآن و سنت وجود ندارد.[4]
از خلال مباحث گذشته روشن شد که تصديق و اعتقاد به امامت، جزء ايمان است؛ چراکه جزء آوردههاي پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بوده و ايمان به آوردههاي پيامبر (صلی الله علیه و آله) نيز به اذعان علماي فريقين ضروري است. پس ايمان به ائمه (علیهم السلام) جزء اختراعات شيعه نيست؛ بلکه لازمه اعتقاد اهل سنت (ايمان به تمام ما جاء به النبي (صلی الله علیه و آله)) نيز همين است؛ هرچند آنها به اين لازمه پايبند نبودهاند!
اما اينکه امامت بزرگترين رکن ايمان يا عين ايمان باشد، اتهامي بيش نيست؛ زيرا همانطور که در بخش پيش بيان شد، امامت يکي از ارکان ايمان است و پس از تصديق وجود و وحدانيت خدا و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار دارد. شيعه امامت را عين ايمان، و تصديق و ايمان به خدا و رسولش را داخل در ارکان ايمان نميداند. بر فرض اگر هم کسي چنين بگويد قطعاً با مسلم فرض کردن تصديق وجود و وحدانيت خدا و نبوت پيامبر (صلی الله علیه و آله) چنين سخني گفته است؛ نه بدون چنين پيشفرضي.
اين مطلب که پاداش و ثواب در آخرت مبتني بر ايمان است، نه اسلام، مطلب صحيح و حقي بوده و ايرادي بر آن وارد نيست؛ زيرا همانطور که در مفهومشناسي ايمان گذشت، اسلام و ايمان متفاوتند. اسلام اقرار ظاهري به شهادتين است. هر کسي شهادتين بر زبان جاري کرد، مسلمان است و احکام اسلام نسبت به او جاري ميشود. روشن است که چنين اقرار و شهادت ظاهري و لفظي نميتواند ملاک ثواب و عقاب اخروي باشد؛ زيرا ممکن است کسي بدون هيچ اعتقاد قلبي و التزام عملي چنين اقرار و شهادتيني به زبان جاري کند! ثواب اخروي مترتب بر اعتقاد قلبي (ايمان) توأم با عمل صالح است. همانطور که بيان شد امامت از مهمترين دستورات و آوردههاي پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و هر مسلماني بايد بدان ملتزم و معتقد باشد. بنابراين ملاک ثواب و پاداش در آخرت مترتب بر ايمان است که امامت نيز جزئي از آن است.[5]
درباره شهادت ثالثه «اشهد ان علياً ولي الله» نيز، که از شعار شيعيان است و در اذان و مواقع ديگر آن را تکرار ميکنند، بايد گفت که خود شيعيان بالاتفاق و اجماع[6] ميپذيرند که اين شهادت جزء اذان نيست و نبايد به قصد جزئيت در اذان گفته شود؛[7] بلکه بايد به قصد قربت و رجاء و تبرک[8] يا بنا بر نظر برخي به قصد استحباب[9] گفته شود.[10] همچنين شهادت ثالثه جزء تشهد نماز نبوده و نبايد در آن گفته شود.[11]
اما اينکه شهادت ثالثه دليل بر بطلان مکتب شيعه باشد، مايه تعجب و شگفتي است؛ زيرا اولاً همانطور که بيان شد، بر اساس ديدگاه علماي شيعه، اين شهادت جزء اذان و نماز نيست و صرفاً از باب قصد قربت و رجاء يا تيمن و تبرک و به عنوان ذکر تنها در اذان[12] گفته ميشود. ازاينرو به هيچ وجه بدعت يا حکم جديدي محسوب نميشود؛ البته اگر کسي آن را به قصد جزئيت در اذان بگويد، بدعت باطل و تشريع حرام خواهد بود؛[13]
ثانياً اصل اين اعتقاد و شهادت، از آيات قرآن و به خصوص سنت پيامبر (صلی الله علیه و آله) به راحتي و صراحت قابل اثبات است. از آنجا که در بخش پيشين به آيه اکمال دين و تبليغ و برخي روايات و سنت نبي اکرم (صلی الله علیه و آله)، از جمله حديث متواتر غدير و منزلت و روايات دوازده امير يا خليفه اشاره کرديم، از بيان مجدد آنها صرف نظر ميکنيم. بنابراين شهادت ثالثه و تکرار آن فينفسه هيچ ايرادي ندارد؛ بلکه ذکر محسوب شده و ثواب نيز دارد.[14] در اذان نيز به قصد عدم جزئيت و به قصد تيمّن و تبرک يا قربت مطلوب است.
[1]. فيصل نور، الامامة و النص، ص23.
[2]. قفاري، اصول مذهب الشيعة الامامية، ج2، ص572.
[3]. ر.ک: کليني، کافي، ج2، ص24و25.
[4]. اصول مذهب الشيعة الامامية، ج2، ص572-574.
[5]. عابدي، توحيد و شرک، ص448.
[6]. نراقي، رسائل و مسائل، ج2، ص155.
[7]. ر.ک: صاحب جواهر، جواهر الكلام، ج9، ص86؛ يزدي، العروة الوثقي (المحشي)، ج2، ص412؛ يزدي، العروة الوثقي مع التعليقات، ج1، ص502؛ فاضل لنکراني، جامع المسائل، ج2، ص124؛ خويي، موسوعة الإمام الخوئي، ج13، ص259و260؛ نراقي، رسائل و مسائل، ج2، ص155؛ خميني، توضيح المسائل (محشي)، ج1، ص519 و 530.
[8]. فاضل لنکراني، جامع المسائل، ج2، ص124؛ العروة الوثقي مع التعليقات، ج1، ص502 (تعليقه مکارم شيرازي)؛ خميني، توضيح المسائل (محشي)، ج1، ص519 و530؛ توحيد و شرک، ص448. برخي اين قيد را نيز افزودهاند که به نحوي گفته شود که معلوم شود جزءِ اذان و اقامه نيست يا به نحوي كه شبيه جملات اذان و اقامه نگردد. (توضيح المسائل (محشي)، ج1، ص519)
[9]. العروة الوثقي (المحشي)، ج2، ص412 (حاشيه مرحوم شيرازي و کاشف الغطاء)؛ مجلسي، بحار الأنوار، ج81، ص111و112؛ توضيح المسائل (محشي)، ج1، ص519 (حاشيه دوم: آيتالله بهجت).
[10]. ر.ک: شهرستاني، أشهد أن علياً ولي الله في الأذان بين الشرعيّة والابتداع. اين کتاب با عنوان جايگاه اشهد ان عليا ولي الله در اذان توسط سيدهادي حسيني ترجمه و در انتشارات دليل ما منتشر شده است. در اين کتاب شهادت ثالثه از ديدگاه روايات و علماي شيعه از شيخ صدوق تا زمان حاضر نقل و بررسي شده و عدم جزئيت آن در اذان نتيجه گرفته شده است.
[11]. جامع المسائل، ج2، ص124؛ امام خميني، استفتائات، ج1، ص167؛ مكارم، استفتائات جديد، ج1، ص74.
[12]. فاضل لنکراني، جامع المسائل، ج2، ص124.
[13]. خويي، موسوعة الإمام الخوئي، ج13، ص260.
[14]. جامع المسائل، ج2، ص124.
تــــازه هــــا